بازی رایانه



ابتدا مطمئن شوید که پلی استیشن شما به اینترنت متصل است؛ شما می‌توانید از طریق کابل LAN یا وای فای دستگاهتان را به اینترنت متصل کنید. بعد از برقراری اتصال طبق آموزش زیر در ۱۲ قدم به ساخت اکانت می‌پردازیم.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم اول:

از قسمت یوزرها (Users) وارد منو اکانت‌ها شده و با زدن وارد گزینه New User بشوید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم دوم:

با دو گزینه مواجه می‌شویم؛ گزینه اول مربوط به ساخت یک نام کاربری جدید و گزینه دوم استفاده از پلی استیشن ۴ به صورت حالت مهمان است. بدین ترتیب برروی گزینه Create a User می‌زنیم تا وارد صفحه لاگین بشویم.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم سوم:

از آنجا که آی‌دی قبلی نداشته و قصد ساخت اکانت جدیدی را داریم برروی آخرین گزینه یعنی New To Playstation Network? Create an Account می‌زنیم.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم چهارم:

در این صفحه باید موقعیت جغرافیایی و تاریخ تولد خودمان را وارد کنیم. از که ایران در لیست تحریم‌ها است، پیشنهاد می‌شود که منطقه ایالات متحده (United States) را انتخاب کرده و در ادامه تاریخ تولد خود را به قبل از سال ۲۰۰۱ تنظیم کنید چرا که سن شما باید بالای ۱۸ سال بوده تا مشمول قوانین سخت‌گیرانه زیر ۱۸ سال نشوید. در نهایت برروی گزینه Next می‌زنیم.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم پنجم:

در این صفحه باید کدپستی و مشخصات شهری که در آن اقامت دارید را وارد کنید؛ طبیعتا همه ما در ایران هستیم و سفری به ایالات متحده نداشتیم، پس به‌صورت نمادین در قسمت Postal Code شماره ۶۰۰۰۲ را وارد می‌کنیم تا سایر گزینه‌ها نیز به‌صورت خودکار تکمیل شوند؛ تبریک می‌گویم، هم‌اکنون شما شهروند آمریکا هستید!

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم ششم:

در قسمت Sign In ID باید ایمیل خودتان را وارد کنید؛ یادتان باشد که ایمیل معتبری را معرفی کنید چرا که در ادامه باید لینک فعال سازی ارسال شده به ایمیلتان را تایید کنید. در کادر دوم و سوم نیز رمز عبور خودتان را انتخاب کنید. لازم به‌ذکر بوده که رمز عبور باید شامل حروف کوچک و بزرگ انگلیسی و همچنین اعداد باشد تا سیستم آن را به معتبر بشناسد. در پایان برروی گزینه Next می‌زنیم.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم هفتم:

نوبت به ساخت گیمر تگ رسیده است. گیمر تگ، نامی بوده که از شما به دیگر بازیکنان و مشترکین شبکه پلی استیشن نشان داده می‌شود پس در انتخاب آن کوشا باشید. در قسمت Online iD نام کاربری مورد دلخواه خودتان را وارد کنید. سپس در قسمت First Name و Last Name به ترتیب نام و نام خانوادگی خودتان را بنویسید؛ حال اگر مایل باشید می‌توانید یک آواتار نیز جهت زیباتر شدن پروفایلتان انتخاب کنید؛ پس روی مربع سمت چپ با نام Choose Avatar کلیک کرده و از لیست بلندی که نشان داده می‌شود، آواتار مورد دلخواه خودتان را برگزینید و در آخر برروی گزینه Next بزنید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم هشتم:

در این صفحه می‌توانید یک سری تنظیمات جهت حفظ حریم خصوصی‌تان انجام دهید. به عنوان مثال در گزینه Trophies شما می‌توانید انتخاب کنید که چه کسانی می‌توانند تروفی‌های به‌دست آمده توسط شما را مشاهده کنند. بعد از انجام شخصی سازی‌های مورد دلخواهتان برروی Confirm بزنید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم نهم:

در صفحه Connecting with Friends یک سری دیگر از شخصی سازی‌ها ذکر شده که در این بین می‌توان به Friends Requests (درخواست دوستی) و Search (جستجو) اشاره کرد. در گزینه درخواست دوستی می‌توانید تعیین کنید که چه افرادی قادر به ارسال درخواست دوستی برای شما هستند که به‌صورت پیشفرض روی Anyone به معنای همه افراد تنظیم شده است. پیشنهاد می‌شود با این قسمت کاری نداشته باشید و از کادر آخر برروی Confirm بزنید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم دهم:

یک سری قوانین یک طرفه ذکر شده که چاره‌ای جز پذیرفتن آن نداریم؛ پس برروی گزینه Accept بزنید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم یازدهم:

در جهت تایید هویت شما، ایمیلی از سوی پلی استیشن برای شما ارسال شده است. به قسمت Inbox یا Spam ایمیل‌هایتان رفته و برروی لینک ارسالی کلیک کنید. سپس به پلی استیشن برگردید و گزینه Already Verified را انتخاب کنید.

ساخت اکانت در شبکه پلی استیشن

قدم پایانی:

اگر همه مراحل را درست انجام داده باشید به صفحه اصلی (Home) پلی استیشن هدایت می‌شوید و می‌توانید داشبورد خودتان را مشاهده کنید. تبریک می‌گویم، حال شما یک حساب کاربری جدید متعلق به خودتان دارید.

با مشکل مواجه شدید؟ از طریق بخش نظرات مشکلات خودتان را با تیم بازی رایانه در میان بگذارید. کارشناسان ما در سریع‌ترین زمان ممکن پاسخگوی شما خواهند بود.


در این مقاله با 

بازی رایانه همراه باشید تا بر اساس نقد وبسایت IGN به نقد و بررسی بازی Half-Life: Alyx بپردازیم

Half-Life: Alyx

در همان نگاه اول به بازی Half-Life: Alyx، یعنی نگاه کردن به دست‌های آلیکس (Alyx) می‌توان متوجه شد که با چه دقتی روی گرافیک بازی کار کرده‌اند و فوق‌العاده هم از آب در آمده است. اگر با دقت به دست‌های آلیکس نگاه کنید حتی می‌توانید گرد و خاک بین ناخن‌های آلیس را نیز ببینید که در 

ویدیوی ۱۷ دقیقه‌ی ابتدایی بازی می‌توان آن را مشاهده کرد. معمولا در بازی‌های واقعیت مجازی (VR) دست‌ها خیلی بد طراحی می‌شوند و یا به وسیله‌ی دست‌کش ضعف طراحی را می‌پوشانند، به همین دلیل اولین چیزی که در بازی Half-Life: Alyx نگاه شما را به خود جلب می‌کند دست‌های آلیکس است. در این بازی شما در نقش آلیکس یک بازمانده‌ی چابک بازی می‌کنید که بزرگ شده‌ی دوران بعد از جنگ هفت ساعت (Seven-Hour War) است. جنگی که باعث کشته شدن انسان‌های زیادی و تسخیر کره‌ زمین توسط موجودات فضایی به نام کمباین (Combine) شد. او به هیچ وجه مانند شخصیت قبلی بازی‌های Half-Life یعنی دکتر گوردون فریمن (Dr. Gordon Freeman) رسمی و سنتی نیست و این ویژگی آلیکس باعث می‌شود که بازی Half-Life: Alyx تبدبل به یکی از بهترین بازی‌های شوتر شود.

گرافیک عالی بازی فقط به دست‌های آلیکس ختم نمی‌شود. همان اول بازی در صحنه‌ای که وقتی یکی از پاهای دراز موجود فضایی به نام استرایدر (Strider) که برای اولین بار در بازی Half-Life 2 با آن‌ها مبارزه کردیم و تقریبا ۱۰ متر ارتفاع دارد به پشت بام نزدیک شما برخورد می‌کند به قدری خوب کار شده است که واقعا شگفت‌زده می‌شوید. در این بازی موجودات پشه مانند و یا همان استرایدر‌ها به قدری عالی طراحی شده‌اند که اگر احتمال داشت در بازی Half-Life 2 آن‌ها را تهدید در نظر نگیرید اینبار غیر ممکن است به عنوان یک تهدید بزرگ به آن‌ها نگاه نکنید. در این بازی نیز مانند بازی‌های گذشته صدای موجودات فرازمینی در سراسر شهر به گوش می‌رسد و به واسطه‌ی صدای ۳ بعدی این بازی، صداهای استرایدرها به شدت هرچه تمام‌تر بر روی شما تاثیر خواهند گذاشت.

با توجه به اینکه بازی برای واقعیت مجازی درست شده است اما سبک بازی به مانند بازی‌های قدیمی Half-Life است یعنی از یک مسیر خطی برای مکان‌های متفاوت استفاده می‌کند. اول بازی را در یک محله از شهر City 17 شروع می‌کنید و بعد از آن به زیرزمین شهر، مکان‌های صنعتی، کارخانه‌های فوق پیشرفته کمباین و لانه‌های لجن آلود موجودات فضایی می‌روید. در این بازی ۱۵ ساعته هر مرحله تجربه‌ای کاملا متفاوت نسبت به مرحله دیگر به شما می‌دهد مانند مرحله‌ای که شما باید برای به پایان رساندن آن کاملا متوسل شوید به شخصیتی منفی که نمی‌توانید او را بکشید یا مرحله‌ای که همه‌ جا تاریک است و تنها وسیله‌ای که به کمک شما می‌آید چراغ‌ قوه است.

مبارزه و حل کردن معما بخش‌های اصلی گیم‌پلی بازی هستند. بعضی از معما‌ها زمانی ظاهر می‌شوند که شما می‌خواهید برخی از تکنولوژی‌های کمباین‌ها را بدست آورید. هیچکدام از معماها خیلی پیچیده نیستند. به عنوان مثال یکی از معماها به این صورت است که عکس‌های مشابه را روی یک کره‌ی هولوگرافیکی باید به هم وصل کنید و یا معمای خیلی جذابی که در آن مسیر الکتریسیته را از داخل دیوار باید دنبال کنید و متصل کننده‌ها را بچرخانید تا به نتیجه برسید. همه‌ی معماها برای حل کردن از توانایی‌های واقعیت مجازی استفاده می‌کند و هرچه در بازی جلوتر می‌روید معماها سخت‌تر می‌شوند. در بعضی از معماها باید یک مین را غیر فعال کنید و برای اینکار باید سیمی را از داخل حلقه‌هایی دنبال کنید در حالی که فتیله‌ی آتش گرفته دنبال شما می‌آید.

در بازی‌های Half-Life معمولا رفتن از نقطه‌ی A به نقطه‌ی B به این آسانی‌ها نیست. در این بازی نیز بعضی اوقات سرگردان در محیط می‌گردید که راهی را برای ادامه‌ی مرحله پیدا کنید اما بعد از مدتی متوجه می‌شوید که باید از چیزی که اخیرا در بازی به شما یاد داده‌اند برای گذشتن از این مرحله استفاده کنید و یا حتی کلید رد کردن این مرحله سیمی است که بر روی دیوار است پس در این بازی معماهای محیطی نیز وجود دارند که باید برای ادامه‌ دادن بازی در محیط دنبال‌ها آن‌ها بگردید.

برای انجام این بازی باید کاملا با داستان Half-Life آشنا باشید.

بازی Half-Life: Alyx می‌تواند یک پیش‌درآمد باشد؛ داستان بازی پنج سال قبل از اتفاقات Half-Life 2 رخ می‌دهد اما شما قبل از اینکه این بازی را تجربه کنید، باید حتما داستان بازی را تا آخر Half-Life 2: Episode 2 دنبال کرده باشید. داستان بازی با ماموریت نجات پدر آلیکس یعنی دکتر الی ونس (Dr. Eli Vance) شروع می‌شود و در ادامه تبدیل می‌شود به مامویتی برای یدن یک ابراسلحه که متعلق به کمباین است. این اسلحه در یک صندوق جاگذاری شده که این صندوق بر روی شهر City 17 قرار دارد. پایان بازی شگفت انگیز است و هرکس که با داستان Half-Life آشنایی دارد باید حتما این بازی را تجربه کند.

نقد و بررسی بازی Half-Life: Alyx

یکی از نکات عالی این بازی دستیار شما است. دستیار شما یعنی راسل (Russell) با گویندگی رایس داربی (Rhys Darby) از راه دور با شما در ارتباط است و حرف‌های خیلی خنده داری مثلا در مورد ساندویچ می‌زند که اگر با بازی‌های Valve آشنایی داشته باشید شما را یاد بازی Portal 2 می‌اندازد با این تفاوت که در این بازی راسل دشمن شما نیست و در این مسیر به شما کمک می‌کند. در بعضی از مرحله‌ها که فضا تیره می‌شود ارتباط شما با راسل قطع می‌شود که می‌توانید تنهایی را احساس کنید و این باعث ترسناک شدن بعضی از مرحله‌های بازی می‌شود.

پرداختن به جزئیات یکی از کارهایی است که Valve در آن استاد است. جزئیات این بازی خیلی عالی است. نکات ریز و جزئیات به حدی خوب کار شده که حتی موی روی پای موجودات خرچنگ مانندی که می‌خواهند مغز شما را بخورند دیده می‌شود که البته در آن موقعیت تمرکز کردن بر روی موی پای آن موجودات آخرین نکته‌ای است که به آن توجه می‌کنید زیرا در این شرایط غریزه به شما دستور می‌دهد که باید وحشت کنید. در ایستگاه‌های خون برای کامل کردن سلامتی باید نوزاد ات (Antlion grub) را له کنید و مایع به دست آمده را به انگشتان خود تزریق کنید. در این بازی تمامی نوشته‌های روی دیوار یا رومه‌ها و حتی کاغذهایی که روی زمین افتاده‌اند خوانا هستند.

 

دست‌های شما در این بازی واقعی هستند و می‌توانند به همه چی برخورد کنند.

برخورد دست‌های شما با محیط بازی فوق‌العاده است. اگر استخوان‌بندی را مد نظر قرار ندهیم یکی از فیزیکی‌ترین بازی‌های واقعیت مجازی ساخته شده تا حالا است. فیزیک یکی از المان‌های خیلی مهم بازی است زیرا تقریبا همه‌ی اجسام بازی قابل برداشتن و پرت کردن هستند. دست‌های شما هم جزئی از اجسام بازی است یعنی اگر دست‌هایتان را بر روی میزی پر از وسیله حرکت دهید همه‌ی وسایل روی میز می‌افتند. مثلا برای باز کردن بعضی در‌ها لازم نیست اصلا دستگیره را بگیرید فقط کافی است در را هل دهید تا باز شود. دست رد کردن از بین دو تا میله برای اینکه چیزی را تکان دهید یا بردارید واقعا جالب است یعنی دیگر این حس روح مانند را در این بازی ندارید.

دستکش‌های جاذبه (Gravity Gloves) یک نقطه ضعف را به یک نقطه قوت‌ تبدیل می‌کند.

در ابتدای بازی Half-Life 2 آلیکس اسلحه‌ای به نام تفنگ جاذبه (Gravity Gun) را به گوردون فریمن می‌دهد ولی چون داستان این بازی پنج سال قبل از آن ماجرا است پس دستکش‌های آلیکس به اندازه‌ی اسلحه‌ی گوردون قوی نیست ولی به اندازه‌ی کافی پیچیده، به شدت کارآمد و همیشه در دسترس است. دست‌هایتان را روبروی هر جسمی که می‌خواهید قرار دهید تا هایلایت شوند، بعد دست‌هایتان را مشت کنید تا آن جسم به سمت شما پرت شود و آن را در هوا بگیرید. گرفتن اجسام به این شیوه نزدیک‌ترین حس به جدای (Jedi) بودن را به شما می‌دهد البته باید از ابتدا تمرین کنید تا کامل قلقش دستتان بیاید. Valve با این کار ضعف نشستن در واقعیت مجازی را از بین برده است چون در بازی‌های واقعیت مجازی نشستن کمی عجیب و غریب است اما آن‌ها با دستکش‌های جاذبه این نقطه ضعف را تبدیل به یک نقطه قوت کرده‌اند که در بازی خیلی به کمک شما می‌آید و استفاده از آن با حال است.

این دستکش‌ها به اندازه‌ی تفنگ گوردون توانایی‌های فیزیکی ندارند. مثلا با این دستکش‌ها نمی‌توانید چیز‌هایی که در دست دارید را شلیک کنید همانند تیغ‌های که در Half-Life 2 گوردون به سمت دشمنان شلیک می‌کرد بلکه فقط می‌توانید اجسام را پرت کنید یا هل دهید. برای پرت کردن نارنجک باید مانند واقعیت از دست‌های خودتان استفاده کنید.  احتمال دارد اگر دنباله‌ای برای این بازی بسازند توانایی‌های تفنگ گوردون را به این دستکش‌ها اضافه کنند.

 

خالی کردن یک خشاب در دشمن واقعا حال می‌دهد.

با وجود اینکه این دستکش‌ها خیلی باحال هستند اما وسیله‌ی اصلی برای دفاع کردن از خود در برابر زامبی‌ها، موجودات خرچنگ مانند، موجودات تله‌ای که آویزان شدند و نیروهای کمباین،‌ تفنگ‌ها هستند. در این بازی تنها ۳ اسلحه (با نارنجک‌ها ۵ اسلحه) وجود دارد البته اولین تفنگی که در بازی بدست می‌آورید نیز خیلی قدرتمند است. ۳ اسلحه شامل اسلحه کمری، شات‌گان و SMG می‌شوند.

وقتی خشاب تمام می‌شود ابتدا باید یک دکمه بزنید که خشاب بیرون بیاید، سپس باید دست دیگرتان را به بالای شانه‌تان ببرید و خشاب جدید را داخل تفنگ بگذارید و در آخر قبل از شلیک کردن باید دکمه‌ی خشاب را بزنید پس اگر مقداری گلوله در خشاب مانده باشد دیگر قابل استفاده نیستند پس باید در خشاب عوض کردن خیلی ماهر شوید.

اسلحه‌ها در بازی قابل ارتقا هستند و بعضی از آن‌ها واقعا مبارزه کردن را ساده می‌کنند. مثلا اولین بار که با شات‌گان بازی می‌کنید برای خشاب عوض کردن کلی باید وقت صرف کنید تا بتوانید دوباره با شات‌گان شلیک کنید. در آن زمان خودتان باید گلوله‌ها را یکی یکی داخل تفنگ قرار دهید ولی بعد از ارتقا دادن فقط کافی است که گلوله‌ها را روی تفنگ قرار دهید تا گلوله‌ها به صورت خودکار وارد اسلحه شوند. یکی از ارتقاهای اسلحه کمری هم افزایش ظرفیت خشاب است که بسیار برای زمانی که با دشمنان زیادی مواجه شده‌اید و فرصت خشاب عوض کردن ندارید مناسب است. اما مهمترین ارتقا همان لیزر نشانه است که واقعا تیراندازی را راحت‌تر می‌کند.

سازندگان بازی واقعا در قرار دادن آیتم‌ها در بازی هوشمندانه عمل کرده‌اند.

گوی‌های رزین درخشنده (پولی که برای ارتقای اسلحه استفاده می‌شود)، مهمات،‌ نارنجک‌ها و آمپول‌های نوار سلامتی در تمام مراحل به صورت خیلی عالی پخش شده‌اند یعنی آیتم‌ها را به گونه‌ای در محیط بازی قرار داده‌اند که به راحتی می‌توان آن‌ها را پیدا کرد اما برای پیدا کردن بعضی از آیتم‌ها باید در جاهایی دنبال آن‌ها گشت که اصلا سنخیتی با همدیگر ندارند مثلا می‌توانید خشاب تفنگ را در یک کمد اداره پیدا کنید. به همین دلیل با گشتن در محیط بازی همیشه می‌توانید آیتم‌های بیشتری پیدا کنید.

یکی از مشکلات بازی مبارزه با نیروهای کمباین با زره قوی است. معمولا آن‌ها آخرین دشمن‌هایی هستند که در مبارزه باقی می‌مانند چون در ابتدا به دشمن‌هایی حمله می‌کنید که باهوش‌تر هستند مانند آن‌هایی که با پرتاب کردن نارنجک سعی دارند شما را از سنگرتان بیرون بیاورند. سپس برای مبارزه با آن‌ها بدون نشانه‌گیری به آن‌ها شلیک می‌کنید تا آن‌ها اسلحه‌ی سبک‌تر را بیرون بیاورند. بعد از آن باید منتظر بمانید تا آن‌ها خشاب عوض کنند و سپس به آن‌ها شلیک کنید. برای شکست دادن آن‌ها باید مدام این روش را تکرار کنید.

 

در بازی Half-Life: Alyx مانند بازی‌های قبلی Half-Life، باید خیلی در محیط بازی بگردید و برای گشتن در محیط چندین انتخاب دارید. مثلا می‌توانید بنشینید یا بایستید و یا حتی می‌توانید فقط با یک دست بازی را انجام دهید. اگر بخواهید ایستاده بازی کنید مانند تمام بازی‌های شوتر، با شوک چپ حرکت می‌کنید و با شوک راست می‌توانید سریع ۴۵ درجه جهت تصویر را تغییر دهید تا به سیم‌های هدست گیر نکنید. برای رد کردن بعضی از گودال‌ها باید واقعا بپرید ولی همچنین می‌توان به وسیله‌ی کنترلر هم از گودال‌ها پرید. استفاده از کنترلرها برای زمان‌هایی که حوصله ندارید نشسته حرکت کنید نیز مناسب است.

از زمانی که سیستم واقعیت مجازی ظهور کرده، بازی‌های متفاوتی برای آن درست شده است اما بازی Half-Life: Alyx قطعا یکی از بهترین بازی‌ها است. Valve با این بازی سطح انتظارات را از بازی‌های واقعیت مجازی بالا برده است. گرافیک، گیم‌پلی و داستان این بازی به شدت عالی هستند و این بازی به همه‌ی طرفداران Half-Life پیشنهاد می‌شود.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


در این مقاله، به نقد و بررسی فیلم The Platform محصول کشور اسپانیا و سال ۲۰۱۹ میلادی پرداخته‌ایم. با بازی رایانه همراه باشید.

بسیاری چگونگی رفتار انسان را زاییده شرایط مختلف محیطی دانسته‌اند و بر این باورند که انسان کوچک‌تر و ناتوان‌تر از آن است که بتواند یا حتی بخواهد بر شرایط پیروز شود. گروهی دیگر اما نظری متفاوت با محیطی‌ها» دارند. آن‌ها می‌گویند درست است که محیط در شکل‌گیری و جهت‌دهی رفتار انسان نقش به سزایی دارد؛ اما در نهایت انسان با آزادی و قدرت اختیار خود می‌تواند بر محیط چیره گشته، آن را تغییر دهد و سامان بخشد. در واقع گروه اول، اساسا هر عمل انسان را توجیه شدنی و قابل بخشش می‌دانند و گروه دوم با تایید آزادی انسان، او را مسئول بی‌چند و چون اعمالش می‌خوانند؛ با این استدلال که اگر محیط به قهقرا کشیده شده، انسان آن را به قهقرا کشانده و اگر محیط به زیر سلطه انسان در آمده، انسان آن را دچار خود کرده است.

The Platform فیلم اسپانیایی محصول سال ۲۰۱۹ میلادی، با جسارتی مثال زدنی و با ایده‌های ناب و فوق‌العاده جذاب خود، در صدد آن است ‌که جدال همیشگی محیط و انسان را به تصویر بکشد و نظریات دو گروه بالا را مورد بررسی قرار دهد.

نقد و بررسی فیلم The Platform | شرایط به نفع تفاسیر

نقد و بررسی فیلم The Platform

توجه: در ادامه‌ متن، داستان فیلم The Platform اسپویل می‌شود.

پلتفرم یک فیلم علمی تخیلی است‌. داستان آن به یک ساختمان خیالی با طبقات متعدد می‌پردازد که ساکنین آن هر ماه یک بار، دو به دو به طبقه جدیدی برده می‌شوند و در انتظار غذا می‌مانند. یک پلتفرم با انبوهی از غذا از طبقه صفر به پایین می‌آید و ساکنین هر طبقه چند دقیقه فرصت دارند تا از میان آن غذاها چیزی بخورند. طبیعی است که به طبقات بالاتر، غذای بیشتری می‌رسد و به طبقات پایین‌تر، غذای کمتر و حتی گاهی هیچ. در واقع پلتفرم در ابتدا به این موضوع حیاتی می‌پردازد که انسان‌ها در این شرایط به خصوص چه خواهند کرد. آیا آن‌ها قادر خواهند بود طوری غذا را مدیریت کنند که غذا به همه‌ی طبقات برسد یا اینکه در نهایت طبقات پایین‌تر مجبورند برای زنده ماندن از خون یکدیگر بنوشند و گوشت خود را بخورند؟

در تمام طول فیلم، چیزی از مسئولین این شرایط نمی‌بینیم – مگر چند تصویر مخدوش از طبقه‌ی صفر که مشخص هم نیست از دید چه کسی روایت می‌شوند – بلکه فیلم داستانش را همراه با مردی میانسال روایت می‌کند که در نظر فرهیخته می‌نماید و از میان تمام آن چیزهایی که هر فرد می‌تواند یکی از آن‌ها را همراه با خود به داخل آن ساختمان بیاورد، کتاب دون کیشوت اثر سروانتس را آورده است. در طبقه‌ی چهل و هشتم از خواب بیدار می‌شود، خود را هم طبقه با پیرمردی شصت ساله می‌بیند و اطلاعاتی را که بالاتر عرض کردم از او می‌ستاند. روند دادن این اطلاعات داستانی و شیوه‌ی عرضه این ایده‌ی ناب در داستان بسیار جذاب و قابل توجه انجام می‌شود؛ مثلا هنگامی که پیرمرد می‌خواهد راجع به اینکه همراه با خود چه چیزی به آن ساختمان آورده است، توضیحی ارائه دهد، داستان جالبی در مورد یک چاقوی بسیار تیز می‌دهد و اینکه آن را از کجا دیده و چه کارهایی می‌تواند با آن انجام دهد. نقطه‌ی عطف داستان درست در آنجایی رقم می‌خورد که یک ماه سپری می‌شود و ناگهان آن‌ها در طبقه‌ی صد و هفت و دو، از خواب برمی‌خیزند.

نقد و بررسی فیلم The Platform

شخصیت اصلی داستان خود را بسته به تخت می‌بیند و پیرمرد با لحنی شاید بشود گفت دوستانه و محترم به او توضیح می‌دهد که مجبور است برای ادامه‌ی زندگی، پس از سپری شدن ده روز از آن چاقوی تیز خود استفاده کرده و گوشت او را بخورد. فیلم با مهارتی مثال زدنی، تعلیق ناشی از این ماجرا را برایمان تصویر می‌کند؛ روزها را نشانمان می‌دهد و ما را در انتظار وقوع این ماجرای انسانی و خشونت‌بار نگه می‌دارد. تا این جای داستان همه چیز خوب پیش می‌رود. پرسش اساسی شخصیت اول که در جست و جوی راهی است که این شرایط هولناک را سامان بخشد، در این قسمت از داستان، به سیاهی می‌گراید. هیچ کاری نمی‌شود کرد. یکی از این دو شخصیت باید بمیرد تا دیگری زنده بماند. این بخش از فیلم یکی از بهترین قسمت‌های فیلم است. جایی که جنون می‌تازد! فیلم همانند رمان کوری – که البته اینجا کاری به کیفیت این رمان ندارم – ابایی از نشان دادن کثیف‌ترین و وحشیانه‌ترین رویدادها ندارد البته در این امر نیز بسیار موفق است و به راحتی قادر می‌شود حال همه‌مان را بد کند؛ به حدی که برای چند لحظه به طور کامل چشمان خود را از صفحه‌ی نمایشگر برگیریم. با این حال، همه خوب می‌دانیم که این ماجرا حتی یک دهم آن چیزی که در واقعیت ممکن است رخ دهد، نیست و فیلمساز پلتفرم، در نمایش آن بسیار رحم و شفقت به خرج داده است! به هر حال در ادامه فیلم می‌بینیم که شخصیت اصلی، همانطور که انتظارش را داشتیم، از دام مرگ می‌گریزد. زن جوان آسیایی که در پرده‌ی اول داستان او را دیده‌ بودیم که برای یافتن دختر کوچک خود، با پلتفرم به پایین می‌آمد تا شاید او را بیابد و شخصیت اصلی نیز با خوبی و فروتنی با او برخورد کرده بود و حالا در این پرده می‌بینیم که او پس از ده روز به طبقه‌ی ۱۷۲ می‌رسد و درست در بزنگاه، جان گورنگ را نجات می‌دهد.

البته ممکن است این پرسش پیش آید که چرا او ده روز صبر کرده و بعد به پایین آمده که پرسش درستی هم هست و حفره‌ی فیلمنامه‌ای فیلم را عیان می‌کند‌ اما اشکالی ندارد. به هر حال ایرادی است که می‌شود با بهانه‌تراشی‌های مختلف، آن را توجیه کرد. گورنگ از مرگ نجات می‌یابد و پیرمرد داستان را به شکلی وحشیانه می‌کشد. همینجا بگویم که فیلم به خوبی می‌تواند در داستان سرایی و شیوه‌ی چینش اتفاقات داستان خود، توقعات ما را برآورده کند و برای همین هم ما را تا انتها همراه خود نگه می‌دارد؛ مگر پایان بدش که بسیار ناامید کننده و ادایی به نظر می‌رسد اما برگردیم به جایی که بودیم. این کشتن پیرمرد، همان اتفاقی است که داستان باید بدان می‌رسید؛ و این جا به نظر می‌آید فیلمساز با تلخی اعلام می‌کند که شرایط بر انسان چیره خواهند شد. اما مشکل فیلم درست در همین قسمت شروع می‌شود و متاسفانه تا به آخر فیلم همراه آن می‌ماند. فیلمساز برای آنکه عذاب وجدان گورنگ را نشان دهد، به تصویری بیرونی و شاید بشود گفت بسیار فانتزی و پیش پا افتاده از پیرمرد اکتفا می‌کند که با گورنگ مدام در حال گفت و گو و وسوسه کردن اوست. به نظرم این تصویر خیالی و تا حدودی فانتزی به فیلم مشکلی جبران ناپذیر وارد می‌کند. جالب است که از همین جا، نمادپردازی و ارجاعات به واقعیت و حتی تاریخ، مذهب و… شروع می‌شوند. اینجا فیلم چند پاره می‌شود و به جای آنکه عیار واقع نمایی خود را بالا ببرد، رو به فانتزی می‌آورد. در حقیقت نمی‌توان با یک شرایط علمی و تخیلی که زاده‌ی ذهن فیلمساز است، به تحلیلی از واقعیت دست یافت. نهایت کاری که می‌توان کرد این است که چگونگی رفتار انسان را در این شرایط خیالی، سنجید و نشان داد. اما فیلمساز گویی این را بدیهی به شمار آورده، و به همان تصویر حداقلی از صحنه‌ی کشتار – که خوب است – اکتفا و شروع به حرافی‌های فلسفی و ی – اجتماعی می‌کند و این غلط است؛ هر محیط و هر شرایطی را باید با ویژگی‌های خاص خود آن سنجید نه آنکه نتایجی که از یک محیط بدست آمده را به محیط دیگر نیز نسبت داد. در واقع شیوه برخورد فیلمساز با این ماجرا بسیار تقلیل‌گرایانه و سطحی است. نمونه‌ی بارز آن نیز عذاب وجدان گورنگ بوده که بسیار سطحی نشان داده می‌شود.

The Platform

فیلمساز اگر به واقع می‌خواست به تحلیلی درست از حالات روحی و روانی آدم‌ها در این شرایط بپردازد و هجومی که گذشته‌ آن‌ها در این لحظات سخت می‌آورد، عیان سازد، باید تصویری درونی‌تر و البته جزئی‌تر از شیوه‌ی زندگی آن‌ها را نشان می‌داد؛ مثلا فیلمساز می‌توانست وقت بیشتری را به تنهایی گورنگ در طبقه‌ی ۱۷۲ اختصاص دهد و در آن محیط بسته و شرایط بسیار دشواری که او در آن مجبور است زندگی کند، واکنش‌ها و رفتارهای او را بررسی می‌‌کرد و نشان می‌داد. به این صورت، به درون گورنگ نزدیک و نزدیک‌تر می‌شد و به تصویری ناب از یک انسان در شرایط محیطی دشوار دست می‌یافت و در همانجا بود که فیلم می‌توانست برای حر‌ف‌هایی که در ابتدای متن آورده شد، تحلیلی جذاب و نمایشی واقع‌گرا از آن باشد. در عوض فیلمساز تمام ایده‌ها و موقعیت جذابی که از طریق این ایده‌ خوب خلق کرده، به نفع نمادبازی و میل به تفسیر شدن به باد داده است. بله، در مورد پایان فیلم خیلی چیزها می‌توان گفت؛ مثلا می‌توان گفت که این دختر را که به بالا می‌فرستند، پیامی است از نسل اکنون با پشتی از گذشته که وداع گفته و حال نیز رفتنی است و دختر نماد نسل آینده است و پیام راستین این نسل که جهت تغییر سیستم بی‌عدالت کاپیتالیزم، به بالا فرستاده می‌شود اما سوال اصلی اینجاست که چرا گورنگ همراه با این دختر به بالا نمی‌رود؟ پیرمرد ناگهان جلوی چشمش ظاهر می‌شود و می‌گوید که دختر پیام است و تنها او باید به بالا فرستاده شود. شوخی کافی نیست؟ این تمهید بسیار پیش پا افتاده است و پایان فیلم بسیار بسیار احمقانه و بد!

تازه می‌توان خیلی تفاسیر و تعابیر دیگری نیز به فیلم نسبت داد؛ مثلا می‌توان به کل این فیلم را خیالی خواند یا پایانش را در ذهن شخصیت اصلی تصور کرد و با بیان اینکه آن کلوز آپی که فیلمساز از چهره‌ی گورنگ می‌دهد و سپس کاتی که می‌زند به دختر در حال بالا رفتن، به نوعی موقعیتی است که در ذهن گورنگ رقم می‌خورد. بله از این  دست حرف‌ها زیاد می‌شود راجع به فیلم زد اما واقعا جالب نیستند! چرا که یک جور نقض غرضند. باید تنها به واقعیت فیلم و آنچه که هست توجه داشته باشیم. هر آنچه که هست، همانی است که می‌گوید. نه آنچه که شاید می‌خواسته بگوید اما با ترس و لرز و با لکنت نمی‌تواند بگوید. یکی از مهم‌ترین چیزهایی که در فیلم از دست می‌رود، آن جنونی است که در ابتدای فیلم وجود دارد و در چند قسمت از فیلم به چشم می‌خورد حتی تلاش گورنگ به همراه یار سیاه پوستی که بعدا او را در طبقه شش پیدا می‌کند، تماشایی و جالب توجه است اما چه حیف که فیلمساز چندان رابطه‌ی این دو شخصیت را پرداخت نمی‌کند و گذرا از آن‌ها عبور می‌کند؛ مانند تمام ایده‌های خام فیلم که همگی در سطح مانده‌اند و عمقی ندارند.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


می‌توان گفت اصلی ترین لطف بازی‌کردن روی PC بهره‌مندی از موس‌ و کیبورد است، اما برخی از بازی‌ها را بهتر است با بهترین کنترلر (Controller) یا دسته‌ها‌ تجربه کنیم. گاهی‌ اوقات هم بازی کردن با موس و کیبورد به راحتی بازی کردن با کنترلر نیست، مانند زمان‌هایی که سیستم گیمینگ عزیزدلتان را به تلوزیون بزرگ منزلتان وصل می‌کنید.

 

علی‌رغم کنسول‌ها، شما مجبور نیستید تنها از یک کنترلر (Controller) یا دسته به خصوصی برای بازی کردن روی PC استفاده کنید، پس می‌توانید کنترلر مناسب خودتان را با توجه به استفاده‌ای که قرار است از ‌‌آن کنید برگزینید. برخی را ‌می‌توان شخصی سازی کرد و برخی دیگر از مدل‌های ساده‌تری پیروی می‌کنند. مانند تمام لوازم جانبی‌های موجود برای کامپیوتر‌های شخصی‌‌، در این زمینه هم دست شما برای انتخاب بسیار باز است. بنابر گزارش بازی رایانه، لیست زیر شامل بهترین کنترلر‌های موجود برای PC در سال ۲۰۲۰ می‌شود که اگر دنبال خرید یک کنترلر جدید هستید، این لیست به شما کمک خواهد کرد.

۱. کنترلر Xbox One 

Xbox One، دسته،‌ کنترلر

بهینه‌ترین کنترلر برای PC

این کنترلر را الحق می‌توان یک کنترلر دل‌فریب برای PC دانست. تنها کافیست آن را با یک کابل USB یا از طریق بلوتوث یا در مدل‌های قدیمی‌تر با یک دانگل مخصوص به PC وصل کنید. هیچ کنترلری به اندازه‌ی این کنترلر با ویندوز و کامپیوتر‌های شخصی سازگار نیست و از آنجایی که بازی‌ها در پلتفرم PC با کنترلر Xbox One بهینه هستند، در ۹۹ درصد موارد هیچ نیازی به نصب برنامه‌‌ای خاص یا شناساندن دکمه‌های آن به ویندوز نیست.

۲. کنترلر Logitech F310

Logitech،‌ کنترلر

مقرون به صرفه‌ترین انتخاب

اگر خود را طرفدار سرسخت موس و کیبورد می‌دانید و به ندرت فکر می‌کنید که از کنترلر استفاده کنید، این کنترلر از لاجیتک بهترین گزینه‌ی شما خواهد بود. تنها با قیمت ۱۵ دلار، این کنترلر تمام دکمه‌های موجود در کنترلر‌های استاندارد را با کیفیتی مناسب به شما ارائه می‌دهد.

۳. کنترلر ASTRO C40 TR 

کنترلر Astro C40 TR

دارای بیشترین قابلیت شخصی‌سازی

این کنترلربیشترین قابلیت شخصی سازی را در میان کنترلر‌ها داراست؛ از جمله تنظیم ارتفاع Joy Stick، انواع D Pad، دکمه‌های زیرین اضافی و جدا شونده، تنظیم حساسیت دکمه‌ها و قابلیت‌های بسیار دیگر. این کنترلر اجازه کارهای فراوانی را به شما خواهد داد؛ حتی می‌توانید با توجه به اینکه سلیقه‌تان کنترلر پلی‌استیشن است یا ایکس باکس، جای D Pad را با Joy Stick بالایی عوض کنید! از آنجایی که دکمه‌های این کنترلر به راحتی جدا می‌شوند، در صورت سایش دکمه‌ها می‌توانید آن‌ها را به‌سادگی تعویض کنید.

۴. کنترلر سونی Dual Shock 4

کنترلر Dualshock

کنترلری مناسب دارای Bluetooth داخلی

کنترلر(Controller) سونی به راحتی توسط بلوتوث به کامپیوتر‌های شخصی متصل می‌شود. برای وصل کردن آن به هیچگونه دانگل جداگانه نیاز نخواهید داشت اما اگر کامپیوتر شما مجهز به دریافت‌کننده بلوتوث نیست، جای نگرانی نیست؛‌ زیرا هم می‌توانید از دانگل مخصوص سونی استفاده کنید و هم از هر دانگل بلوتوث دیگری.‌ این کنترلر با تمام دانگل‌ها سازگار است. البته برای استفاده از این کنترلر بر روی کامپیوتر به یک نرم‌افزار به نام DS4Windows نیاز خواهید داشت که پس از انجام دادن چند مرحله در آن کنترلر شما آ‌ماده‌ی استفاده خواهد بود. زیباترین و جالب‌ترین نکته‌ی استفاده از این کنترلر در PC این است که نه تنها می‌توانید از تمام دکمه‌های آن استفاده کنید،‌ بلکه می‌توانید از قابلیت تاچ‌پد و ژیروسکوپ یا شتاب‌سنج آن برا دستورات حرکتی نیز در کامپیوترتان بهره‌مند باشید.

۵. کنترلر Xbox Elite Series 2

کنترلر Xbox Elite Series 2

حرفه‌ای ترین و پیشرفته‌ترین کنترلر برای PC

اگر کنترلر معمولی Xbox One برای شما کافی نیست، می‌توانید به سراغ این کنترلر بروید. این کنترلر نسخه‌ی به روز شده مدل قبل – یعنی کنترلر Xbox Elite – است که همراه شارژر بی‌سیم و چند ویژگی بیشتر عرضه شده است. شارژر آن به گونه‌ای تعبیه شده  که در  کیف مخصوص آن نیز قرار بگیرد و کنترلر شما را در کیف نیز شارژ کند. بنابراین این کنترلر همیشه شارژ خواهد بود. این کنترلر دارای قابلیت بلوتوث داخلی نیز است که اتصال آن را به گوشی‌های هوشمند یا کامپیوتر آسان‌تر می‌کند. برای درگاه خروجی ‌و ورودی آن نیز از پورت USB type C به جای Micro USB استفاده شده است. همچنین مانند نسخه قبلی در این کنترلر هم می‌توانید ارتفاع آنالوگ ها را تنظیم کنید، D Pad را عوض کنید و حساسیت دکمه‌های جلویی را با توجه نوع بازی تغییر دهید.

۶. کنترلر Steam

کنترلر Steam

ورود تاچ‌پد به کنترلر‌ها

کنسول استیم لینک از شکست‌های بزرگ استیم محسوب می‌شود اما Controller آن را می‌توان از گزینه‌های عالی برشمرد. استفاده از دو تاچ‌پد به جای آنالوگ، این کنترلر را میان دیگر کنترلرها منحصر به فرد کرده است. این تاچ پدها می‌توانند همزمان عملکردی مشابه موس و آنالوگ داشته باشند. با کلیک روی آن‌ها به راحتی می‌توانید کار کشیدن (Drag) آیتم‌ها را در ویندوز یا بازی های مانند Sims انجام دهید. ورودی منحصر به فرد کنترلر به شما اجازه می‌دهد تا کارکرد آن را هر طور که بخواهید شخصی‌سازی کنید. حتی می‌توانید برنامه‌‌ی شخصی شده خودتان را در استیم به اشتراک بگذارید.

۷. کنترلر Razer Wolverine Ultimate

کنترلر Razer Wolverine Ultimate

بهترین کنترلر برای بازی‌های اکشن اول شخص

در حالی که دیگر کنترلرها سعی می‌کنند تجربه بازی کردن بر رو کنسول را به PC بیاورند، هدف این کنترلر این است که تجربه‌ی بازی با PC را به کنترلرها بیاورد! این کنترلر دارای چهار دکمه‌ی جانبی در قسمت زیرین خود می‌شود که عملکردی مشابه با تنظیم DPI موس را دارا هستند. با توجه به اینکه کدام را فعال می‌کنید، سرعت حرکت و چرخش دوربین بازی کم یا زیاد می‌شود. این کنترلر همراه با چند دکمه زاپاس به فروش می‌رسد که می‌توان آن‌ها را به راحتی با دکمه‌های قبلی جایگزین کرد. شاید چیزی که بیشتر از همه توجه شما را در این کنترلر جلب کند، حس فشار دادن دکمه‌ها باشد که مانند دکمه‌های موس کلیک می‌شوند.

۸. کنترلر SteelSeries Stratus Duo

کنترلر SteelSeries Stratus Duo

کاملا آماده برای بازی

در نگاه اول به نظر می‌رسد که این کنترلر برای بازی با موبایل یا هدست‌های واقعیت‌ مجازی ساخته شده است، اما همچنان گزینه‌ای خوب برای بازی کردن با کامپیوتر محسوب می‌گردد. این کنترلر قیمتی معادل ۶۰ دلار دارد که با یک دانگل ۲.۴ گیگاهرتزی و باتری داخلی با طول عمری ۲۰ ساعته عرضه می‌شود. ویندوز ۱۰ این کنترلر را به عنوان کنترلر ایکس باکس شناسایی می‌کند و برای استفاده از آن نیازی به برنامه‌ریزی دکمه‌ها نیست.

۹. کنترلر ۸Bitdo Sn30 Pro

کنترلر 8Bitdo Sn30 Pro

گزینه‌ای برای بازی‌های قدیمی و خاطره‌انگیز

برای بازی کردن بازی‌های قدیمی و کلاسیک، نیاز به یک کنترلر با شمایل قدیمی و کلاسیک دارید. این کنترلر باکیفیت‌ترین و بهترین گزینه برای این کار به شمار می‌رود. طراحی این کنترلر بر‌گرفته شده از کنترلر کنسول‌ کلاسیک SNES و دسته کلاسیک کنسول Wii است. با دارا بودن تمام دکمه‌های اصلی، این کنترلر برای بازی کردن تمام بازی‌های قدیمی‌ای که به صورت قانونی برای PC در دسترس هستند مناسب به نظر می‌رسد. آنالوگ‌های این کنترلر نیز به شما این امکان را می‌دهد که حتی بازی‌های مدرن‌تر را با آن بازی کنید.

۱۰. کنترلر Switch Pro

 Switch Pro

به این خاطر که برخی‌ها دوستش دارند!

این کنترلر از بهترین کنترلر ساخته شده در طول تاریخ بازی است و اکنون شما می‌توانید از آن روی کامپیوترهای شخصی نیز بهره ببرید. همانند Dualshock 4 وصل کردن آن با سیم به PC کار ساده‌ای است اما وصل کردن آ‌ن به صورت بی‌سیم کمی مشکل است. خبر خوب این است که اگر آ‌ن را درست از طریق بلوتوث متصل کنید،‌ استیم این کنترلر را به عنوان کنترلر ایکس‌ باکس شناسایی می‌کند و تمام دکمه‌ها را مثل دکمه‌های ایکس باکس نشان می‌دهد. اما اگر بخواهید خارج از استیم از آن استفاده کنید، نیاز به دانلود درایور به خصوصی دارید که کنترلر را به عنوان دسته‌ی ایکس باکس شناسایی شود.

۱۱. کنترلر Hori Real Arcade Pro V Kai

 Hori Real Arcade Pro V Kai

بهترین گزینه‌ای برای بازی‌های رزمی و مبارزه‌ای

اگر علاقه‌ مفرط به بازی کردن بازی‌های رزمی روی کامپیوتر شخصی خود دارید، یک کنترلر معمولی جوابگوی نیاز‌های شما نخواهد بود. برای اجرا کردن هرچه بهتر کمبو (combo)ها و گارد گرفتن سریع،‌ شما نیاز به ابزار مناسب‌تری خواهید داشت و چه ابزاری مناسب تر از Hori Real Arcade Pro V Kai؟ این کنترلر که با همکاری با شرکت Capcom ساخته شده، از طراحی شیک و کیفیت ساخت بالایی برخوردار است. دکمه‌های این کنترلر کاملا تداعی کننده دستگاه‌های Arcade خواهند بود. همچنین یک سوییچ در بالای این کنترلر تعیبه شده که با تغییر دادن آن، آنالوگ دسته مانند یک D Pad عمل خواهد کرد.

۱۲. کنترلر Thrustmaster TS-PC Racer

Thrustmaster TS-PC Racer

بهترین فرمان بازی برای PC

پلتفرم PC بدون شک بهترین جا برای تجربه بازی‌های شبیه سازیست. نه تنها در PC می‌توانید همزمان از چندین صفحه نمایش با سایزهای مختلف بهره ببرید، بلکه شبیه‌سازها و بازی‌های مسابقه‌ای بسیار خوبی (که بسیاری گمنام هستند) برای این پلتفرم منتشر می‌شود. اگر به دنبال فرمانی مناسب برای تجربه‌ی بازی‌های مسابقه‌ای بر روی کامپیوتر خود هستید، این کنترلر بهترین گزینه‌ برای شما خواهد بود. این کنترلر کاملا به شما حس یک فرمان واقعی را خواهد داد، مخصوصا زمانی که رش موتور ۴۰ وات آن را زمانی که روشن می‌شود حس کنید. این کنترلر حس نیروی گریز از مرکز را سرپیچ‌ها به شما انتقال می‌دهد و پرش خودرو از روی دست‌انداز‌ها را تا حداکثر نیروی ۶ نیوتن شبیه‌سازی می‌کند.

در آخر لازم است اشاره شود که PC می‌تواند بهترین جا برای تجربه بازی‌ها باشد و برای تجربه هر چه بهتر بازی‌ها، شما نیاز به یک کنترلر خوب خواهید داشت. شما به کدام یک از این کنترلر‌ها علاقه‌ بیشتری دارید و به نظرتان کدام کنترلر عملکرد بهتری را ارائه می‌دهد؟‌ آیا کنترلر دیگری را می‌شناسید که عملکردی خوبی داشته باشد اما در این لیست نباشد؟‌

 

منبع:

سایت بازی رایانه


بخش بتل رویال Call Of Duty: Modern Warfare با نام Warzone که چند روزی است منتشر شده، محبوبیت بسیاری در سراسر جهان بدست آورده است. اگر شما قصد دارید تا در بازی Call of Duty: Warzone به یک بازیکن حرفه‌ای تبدیل شوید و سرورها را به راحتی تصرف کنید، با بازی رایانه همراه باشید.

 

۸ نکته مهم که برای پیروزی در Call Of Duty: Warzone باید بدانید

 

دانلود با کیفیت ۷۲۰p – دانلود با کیفیت ۴۸۰p


در این مقاله آموزشی ۸ نکته بسیار ضروری و کاربردی برای رسیدن به پیروزی را به شما آموزش می‌دهیم. مسلما به مانند هر بتل رویال دیگری در طول بازی شما با چالش‌ها و موقعیت‌های مختلف مواجه می‌شوید، مثلا در یک بازی ممکن است در ابتدای کار به بهترین لوت دست پیدا کنید و دشمنان را به راحتی حذف کنید اما در بازی دیگر در ابتدای کار تنها یک تفنگ پیدا کنید و به سادگی کشته شوید؛ بدین ترتیب ما سعی داریم تا کاربردی‌ترین و جامع‌ترین نکات را برای برنده شدن، آموزش دهیم.

حتی پس از مرگ هم شانس برای بازگشت به مبارزه دارید، به سرعت نا امید نشوید!

Warzone بر خلاف دیگر بازی‌های بتل رویال، از سیستمی به نام Gulag استفاده می‌کند. مطابق با این سیستم شما بعد از مرگ به یک زندان برده می‌شوید و برای فرار از زندان باید یک مبارزه یک به یک را برنده شوید. هر کدام از ۲ یار شما هم این موقعیت را برای بازگشت دارند، پس اگر در طول بازی کشته شدید، نا امید نشوید، چرا که با فرار از زندان می‌توانید به میدان جنگ بازگردید؛ حتی اگر مبارزه یک به یک را باختید، یار‌های شما اگر زنده مانده باشند می‌توانند از طریق باجه‌های پرداخت، با پرداخت پول درون بازی که از طریق جست و جو در محیط بازی در طول مسابقه بدست میاید، شما را به نبرد بازگردانند.

از سیستم پینگ کردن برای ارتباط با یاران خود حتما استفاده کنید

اگر بازی‌هایی مثل Apex Legends یا Fortnite را بازی کرده باشید حتما با سیستم پینگ کردن آشنایی دارید. با استفاده از این سیستم می‌توانید اشیا یا مکان‌ها را برای یار‌های خود علامت گذاری کنید. این سیستم به شما در طول بازی کمک فراوانی می‌کند؛ به عنوان مثال فرض کنید که دشمنان از پشت به تیم شما حمله‌ور می‌شوند، با استفاده از این قابلیت می‌توانید به سرعت موقعیت حمله تیم دیگر را به تیم خود اطلاع دهید تا به راحتی با آن‌ها مقابله کنید.

تفنگ خود را با قرار دادن روی اجسام بهتر کنترل کنید، این نکته را هنگام مبارزه فراموش نکنید!

با اینکه در بخش آموزشی بازی، این نکته به بازیکنان آموزش داده می‌شود، با این حال بسیاری آن را هنگام مبارزه‌های کم تحرک فراموش می کنند. شما سعی کنید برخلاف بقیه، از این نکته به نفع خود استفاده کنید. در Warzone به مانند بخش مولتی پلیر مادرن وارفر، بازیکن می‌تواند تفنگ خود را بر روی اجسام، مثلا یک سنگ بلند، قرار دهد. با انجام این کار کنترل تفنگ بسیار راحت می‌شود و لرزش حاصل از تیر زدن به طور کامل از بین می‌رود.

ماموریت های قرار داده شده در مپ را انتخاب کنید و پول به جیب بزنید!

در وارزون، برخلاف دیگر بازی‌های بتل رویال در نقشه ماموریت‌هایی قرار داده شده که شما می‌توانید با انتخاب آن‌ها و انجام دادنشان، پول بسیاری بدست آورید. سعی کنید بهترین ماموریت‌ها را که با شرایط شما تناسب دارند را انتخاب کنید. فراموش نکنید که ماموریت‌ها هدف اصلی در بازی نیستند و نباید هدف اصلی یعنی پیروزی را فراموش کنید؛ مثلا در انتخاب ماموریت‌ها به میزان مهمات خود یا مکان رینگ توجه داشته باشید.

در بازی دو نوع ماموریت Bounty و Scavenger Contracts وجود دارد. با انتخاب Scavenger Contracts سه محل برای دریافت لوت باکس‌ها نشان داده می‌شود، شما وظیفه دارید این ۳ محل را لوت کنید؛ حتی اگر زمان کافی برای جست و جوی هر سه را ندارید، می‌توانید فقط یک یا دو محل را لوت کنید و به اندازه کافی لوت و پول بدست آورید، پس همیشه سعی کنید این ماموریت‌ها را فعال کنید. با انتخاب Bounty هم بازی به شما یک محل یا یک فرد یا یک اسکواد را معرفی می‌کند. شما باید محل گفته شده را پاک سازی کنید یا فرد انتخاب شده را بکشید. با انجام ماموریت، سیستم با پول به شما پاداش می‌دهد.

بازی Call of Duty: Warzone

در اولین فرصت ممکن Loadout خود را دریافت کنید!

ویژگی دیگری که این بتل رویال را نسبت به بازی‌های دیگر در این سبک متمایز ساخته، توانایی دریافت تفنگ های شخصی سازی شده و از قبل تعیین شده است. در طول بازی از طریق جمع آوری پول و استفاده از باجه های پرداخت، یک پکیج شامل سه Loadout برای خود و یاران خود خریداری کنید. شما می‌توانید پیش از شروع به بازی، در منو در بخش Loudouts تفنگ های مورد علاقه خود را انتخاب و شخصی سازی کنید. انجام این نکته برتری شما را نسبت به سایر رقبا تضمین می کند.

همچنین سعی کنید Loudout مخصوصی را برای بخش بتل رویال بازی بسازید. به عنوان مثال سعی داشته باشید از Perkهایی روی اسلحه استفاده کنید که مدت زمان Revive شما را افزایش می دهند. از شخصی سازی‌هایی که در بخش بتل رویال کاربرد ندارند و صرفا برای مولتی پلیر استفاده می شوند نیز پرهیز کنید.

در زمان مناسب یارهای خود را به بازی برگردانید چرا که شعله حاصل از بازگشت یاران شما به بقیه بازیکنان هم نشان داده می‌شود!

همانطور که در نکته اول گفته شد، اگر یاران شما از بازی حذف شدند، می‌توانید با پرداخت پول به باجه‌های درون بازی، آن‌ها را به مبارزه برگردانید اما مواظب باشید! این کار بازیکنان دیگر را به محل شما جذب می کن؛ چرا که هنگام بازگشت یاران شما به میدان، شعله آتشی در محل بازگشت پدیدار می شود. پس سعی کنید در بهترین زمان و در حالی که از امنیت محل مطئن هستید اقدام به ریسپاون یاران خود کنید.

بازی Call of Duty: Warzone

از پول‌های خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید

در طول بازی و از طریق لوت کردن محیط‌های مختلف و انجام ماموریت‌ها، مقدار مناسبی پول بدست میاورید اما ول خرجی نکنید! سعی کنید پول را برای مواقع ضروری ذخیره کنید؛ به عنوان مثال برای بازگرداندن یاران خود در اواخر مسابقه از آن استفاده کنید.

به صورت تیمی بازی کنید و پول‌ها را با دیگر یاران خود به اشتراک بگذارید!

در Warzone هر بازیکن به طور جداگانه پول جمع آوری می‌کند. هنگام خرید از فروشگاه‌ها اگر یاران شما مقداری پول کم داشته باشند شما می‌توانید پول‌های خود را با آن ها تقسیم کنید. بازی به صورت تیمی یکی دیگر از راز‌های برنده شدن در Warzone است. سعی کنید در طول بازی نزدیک یاران خود بمانید و برای از بین بردن تیم‌های مختلف به طور تیمی برنامه‌ریزی کنید.

این نکات به طور موثری در روند گیم‌پلی به شما کمک می کنند اما به یاد نبرید که بازی Call of Duty: Warzone یک عنوان بتل رویال است و هر عنوان تجربه متفاوتی به همراه دارد پس سعی کنید نکات یاد شده را همیشه در ذهن داشته باشید و در طول مراحل آن ها را به کار بگیرید.

 

منبع:

وب سایت خبری بازی رایانه


با نقد و بررسی سومین نسخه از سری بازی‌های Luigi’s Mansion با 

بازی رایانه همراه باشید.

سخت است برادر دوقلوی کسی باشید که دنیایی را از آن خودش کرده و یکی از بزرگ‌ترین نمادهای دنیای بازی‌های رایانه‌ای است. لوییجی، رفیق، یار و همراه همیشگی ماریو، در واقع نماد بازیکن دوم به حساب می‌آید و در عموم بازی‌های ماریو چنین نقشی دارد. همین موضوع منجر شده به کم‌لطفی نینتندو به این شخصیت بامزه و تعداد انگشت‌شماری بازی منحصر به خودش. سری Luigi’s Mansion بیش‌تر روی برادر کوچک‌تر معطوف است و از طرف دیگر، تبدیل به فرنچایز اصلی نینتندو در ژانر وحشت شده. البته استفاده از کلمه‌ی وحشت به خصوص با توجه به این که با نینتندو روبه‌رو هستیم، این‌جا چندان جدی نیست و بیش‌تر با هجو و کنایه‌های متعدد در این سری بازی‌ها مواجه می‌شویم. طنزی که در نسخه‌ی سوم عمارت لوییجی، به اوج خود رسیده است.

بازی Luigi's Mansion 3

سومین بازی Luigi’s Mansion از هر نظر پکیج کاملی است از هجویات و نیش و کنایه‌های مختص طرفداران ژانر وحشت. می‌توان ادای دین به آثاری مانند Poltergeist ،Ghostbusters و صد البته بازی‌های 

Resident Evil و Fatal Frame را در جای جای این بازی دید. اما این موضوع، به این معنی نیست که بازی تنها وام‌دار عناوین دیگر است. بالعکس، Luigi’s Mansion 3 تمام این‌ها را به خوبی با دنیای نینتندو پیوند داده و جهانی منحصر به فرد میان بازی‌های این ناشر خلق کرده که کم‌تر آن را دیده‌ایم.

در Luigi’s Mansion 3 عمارت ما یک هتل ۱۵ طبقه است که هر طبقه حکم یک مرحله را دارد و با مضمون‌های متفاوتی در هر طبقه روبه‌روییم. از بخش فروشگاه هتل تا گل‌خانه‌ی پر از گیاهان آدم‌خوار، استودیوی فیلم‌سازی و ان دریایی. شیوه‌ی طراحی هر مرحله مشابه است ولی با تزریق مکانیک‌های متفاوت، هر کدام تفاوت‌های بنیادین دارند که هر کدام از طبقات را منحصر به فرد کرده‌اند. برای همین از دید تنوع، عمارت لوییجی یکی از بهترین‌ آثار ممکن به شمار می‌آید و کم‌ پیش می‌آید چیزی تکراری ‌بینیم.

بازی Luigi's Mansion 3

این موضوع به خصوص به لطف جلوه‌های بصری پررنگ می‌شود. اگر انتظارات گرافیکی بالا و در حد کنسول‌های کنونی نداشته باشید، عاشق این بخش خواهید شد. مدل‌سازی شخصیت‌ها و به خصوص ارواح در کنار انیمیشن‌ها زیباشان به شدت بامزه از آب درآمده‌اند. طبقات مختلف هر کدام سبک و سیاق خود را دارند و تنوع بصری بازی را به اوج می‌رسانند. صداگذاری و موسیقی نیز در همین راستا حرکت می‌کنند و در عین افزایش تنش، شوخ‌طبعی ذاتی بازی را کماکان نگه می‌دارند. البته خبری از دوبله نیست و بیش‌تر بار طنز شخصیت‌ها روی دوش حرکات و رفتارهای خنده‌دارشان افتاده که در این زمینه تا حد قابل قبولی موفق است.

اصل اول نینتندو همواره هدف قرار دادن حس لذت بردن از بازی است و چنین حسی بسیار به گیم‌پلی بازی وابسته است. Luigi’s Mansion 3 از این نظر، بنیه‌ای قوی دارد و همان طور که اشاره کردم، مسیری متفاوت از سایر آثار این ناشر را پیش می‌گیرد. در غیاب حضور عناصر پلتفرمینگ، عمارت لوییجی روی دو وجه تأکید بسیاری می‌کند: مبارزه با ارواح و جست و جو در محیط

بازی Luigi's Mansion 3

بگذارید ابتدا با جست‌وجو در محیط شروع کنیم. به لطف موتور فیزیک قدرتمندش، عمارت لوییجی پر از آیتم‌ها و چیزهای مختلفی است که می‌‌توانید آن را درون جاروبرقی لوییجی بکشید و هر چه حرص و عصبانیت دارید خالی کنید! تازه جارو کشیدن در این بازی، بسیار لذت‌بخش‌تر از جارو کشیدن در دنیای واقعی است و در حالی که پول پارو می‌کنید، خودتان خسته و کوفته نمی‌شوید. می‌توان صدای کشیده شدن آیتم‌ها و سنگینی جارو را منشا لذت استفاده از آن دانست. در کنار این کشیدن‌ها، پازل‌هایی مقابل بازیکن قرار می‌گیرد که راه‌حل ساده‌ای دارند ولی بازی در خصوص توضیح‌شان کمی گنگ عمل می‌کند و ممکن است سر یک مسأله‌ی ساده، بارها یک کار را تکرار کنید تا درست انجام شود.

وقتی سر مبارزات برویم، اوضاع کمی تغییر می‌کند بخش اساسی نبردها، مکیدن ارواح توسط جاروبرقی روح‌گیر لوییجی است و مکانیزمی نسبتا یگانه‌ای دارد. شما ابتدا باید با یک فلاش عکس، روح را گیج کنید و سپس آن را به درون جاروبرقی بکشید. تمام دشمنان از این مکانیزم پیروی می‌کنند ولی شیوه‌ی گیج کردن‌شان فرق بسیاری با هم دارد. مثلا برخی از ارواح عینک آفتابی دارند که نور را بازتاب می‌کنند بنابراین ابتدا باید از شر عینک خلاص شوید. یا این که یک سری ارواح مزاحم در کمدها و صندوق‌ها پنهان می‌شوند و اشیاء مختلف سمت لوییجی پرتاب می‌کنند. شاید بتوان از معدود نقاط ضعف بازی، تکراری شدن همین مبارزات معمولی دانست که از نیمه‌ی دوم، راحت دست‌تان می‌آید چه کار باید بکنید. در مقابل، مبارزه با باس‌ها این روند را مختل می‌کنند و برخی از هیجان‌انگیزترین لحظات بازی را رقم می‌زنند. باس‌فایت‌ها با وجود سادگی، به لطف طراحی عالی و خلاقانه بسیار به یاد ماندنی و جذاب از آب درآمده‌اند.

بازی Luigi's Mansion 3

البته لوییجی نیز ناتوان نیست و ابزارهای مختلفی برای او تدارک دیده شده. مهم‌ترین این ابزارها بدون شک گوییجی، نسخه‌ی ژله‌ای لوییجی است که در طی بازی بسیار به کار می‌آید. گوییجی می‌تواند حواس برخی از ارواح را پرت کند و به شکست برخی دیگر کمک. در کنار این‌ها، گوییجی در حل کردن بسیاری از پازل‌ها نقش اساسی دارد و نمی‌توان او را به کل نادیده گرفت. به لطف گوییجی، یک مود Co op بسیار ساده در بازی اضافه شده. بازیکن دوم به راحتی می‌تواند وارد بازی یا از آن خارج شود. بازی چنان متعادل است که چه در حالت تک نفره و چه دو نفره از آن لذت ببرید.

البته مودهای چند نفره فقط به داستان ختم نمی‌شوند. دو بخش اصلی برای بازی تدارک دیده شده. اولی که Scarescrapper باشد، شما و دو نفر دیگر را در یک نسخه‌ی کوچک‌تر و رندوم از هتل قرار می‌دهد. حالا باید در هر طبقه در زمان محدودی تمام Toadها (همان قارچ‌های خنگول دنیای ماریو) را بیابید و به طبقه‌ی بعدی بروید. بخش دیگر که تا هشت نفر را هم پشتیبانی می‌کند، Screampark است که در دو تیم مقابل هم قرار گرفته و در مودهای مختلف مانند جمع‌آوری سکه و یا گرفتن ارواح به رقابت می‌پردازند. هر چند تنوع و طراوت اثری مانند Splatoon 2 در آن کم‌تر دیده می‌شود، بخش مولتی‌پلیر بازی می‌تواند آن‌هایی را که از بخش داستانی لذت بردند، باز هم سرگرم کند.

نقد و بررسی بازی Luigi's Mansion

 

منبع:

وب سایت خبری بازی رایانه


​​​​​​رایانه دستی

کوچکترین رایانه دستی مخصوص بازی در جهان دارای یک کنترلر داخلی ایکس باکس است. رایانه‌ دستی وین مکس(Win Max) محصول جی‌پی‌دی دارای پردازنده Ice Lake اینتل، در داخل شاسی ۸ اینچی لپتاپ برای گیم طراحی شده است.

من سال‌ها پیش اشتباه کردم که یک نوت بوک خریدم، یکی از مدل‌های اولیه که به دلیل این که فاقد تجهیزات مناسب بود، برای انجام کارهای اساسی به جز کارهای ساده و روزمره مانند بازی‌های تک نفره، کارایی چندانی نداشت. آن دستگاه‌ها سرانجام پیشرفت کردند اما عاقبت از صفحه‌ روزگار محو شدند. اگر نوت‌بوک‌ها به شکل رایج باقی مانده بودند، احتمالا اکنون چیزی شبیه به Win Max جدید GPD که لقب کوچک‌ترین لپتاپ بازی دستی جهان» را دارند، شکل می‌گرفتند.

این یک روش جالب برای توصیف آن است، و از آنچه می‌توانم بگویم، نادرست نیست. از نظر هسته آن، این یک لپتاپ ۸ اینچی است اما همچنین به طور اختصاصی برای استفاده دستی ساخته شده است، با یک نوع گیم پد یکپارچه ایکس باکس ۳۶۰، یک جفت جوی استیک سه بعدی با دوام بسیار بالا» در بالای صفحه کلید، همراه با D-pad در سمت چپ و مجموعه‌ای از دکمه‌های XYAB که در سمت راست قرار دارد.

رایانه دستی

به گزارش 

بازی رایانه و به نقل از 

pcgamer، این دستگاه دارای صفحه نمایش ۸ اینچی با استفاده از پنل IPS با رزولوشن ۱۲۸۰ در ۸۰۰ و نسبت تصویر ۱۶ به ۱۰ است. پردازنده آن از دهمین نسل اینتل Core i5-1035G7 یعنی Ice Lake است با ۴ هسته و ۸ رشته کلاک شده در فرکانس ۱.۲ گیگاهرتز تا ۳.۷ گیگاهرتز به همراه ۱۶ گیگابایت حافظه رم و ۵۱۲ گیگابایت حافظه ذخیره سازی که از نوع NVMe SSD بهره می‌برد.

جدول مشخصات کوچک‌ترین لپتاپ گیم جهان

۸ اینچ از نوع IPS صفحه نمایش
۱۲۸۰*۸۰۰ رزولوشن
اینتل Core i5-1035G7 (4C8T, 1.2GHz to 3.7GHz) پردازنده
Intel Iris Plus 940 کارت گرافیک
۱۶GB LPDDRX-3733 حافظه رم
۵۱۲GB NVMe SSD حافظه ذخیره سازی
Wi-Fi 6 (802.11ax) + Bluetooth 5.0 ارتباطات

I/O Connectivity

 

تاندربولت ۳ : یک پورت

USB 3.1 Gen2 Type-C: یک پورت

USB 3.1 Gen1 Type-A: دو پورت

HDMI, RJ45 (GbE LAN): یک پورت

اتصالات
۵۷ وات ساعت. بیش از ۳ ساعت برای استفاده سنگین باتری

اندازه‌ی صفحه نمایش ۸ اینچی احتمالاً مانع از استفاده‌ هر چیزی قدرتمندتر از گرافیک یکپارچه شده است، هرچند که از این حداقل وضوح تصویر خیلی توقع زیادی نمی‌توان داشت. GPD همچنین به خریداران این اجازه را می‌دهد تا بتوانند از طریق درگاه Thunderbolt 3 قادر باشند تا یک کارت گرافیکی خارجی را به Win Max متصل نمایند. به طور کلی، این مجموعه سخت افزاری برای چنین سیستم جمع و جوری قابل توجه است.

رایانه دستی

در مورد اینکه چه نوع عملکرد واقعی بازی را می‌توان از این دستگاه انتظار داشت، GPD مجموعه معیارهای زیر را ارائه داده است:

GPD اعلام می‌دارد که همه بازی‌ها برای تنظیمات پیش فرض گرافیکی این دستگاه تنظیم شده‌اند و همچنین خاطر نشان می‌کند که فریم‌های بالاتر هم ممکن است با پایین آوردن آنها قابل دستیابی باشد. ما هنوز موفق نشده‌ایم تا این دستگاه را در اختیار داشته باشیم و آن را آزمایش کنیم، بنابراین هم اکنون چاره‌ای نداریم که در مورد کارایی و عملکرد، آنچه را کمپانی سازنده اعلام نموده به عنوان معیار درست در نظر بگیریم؛ هرچند که با نگاه کردن به اعداد و ارقام نکته خاصی به نظر نمی‌رسد که با مشخصات مندرج با گفته‌های تولید کننده به آن صورت منافات داشته باشد و همانطور که انتظار می‌رود بهترین تجربیات در مورد سیستمی مانند این در بازی‌های سبک‌تر محقق می‌شود.

مطمئناً یک مفهوم جالب و ایده‌آل می‌تواند این باشد که این دستگاه به طور بالقوه می‌تواند با دارا بودن چیزی مانند GeForce Now، با سرویس پخش بازی Cloud Nvidia به خوبی کار کند.

ارزش این دستگاه به قیمت آن هم بستگی دارد. متاسفانه GPD در مورد جزئیات قیمت این دستگاه  هنوز هیچ سخنی نگفته است. این دستگاه به زودی رونمایی می‌شود چون دکمه سفارش» در صفحه محصول وجود دارد اما هنوز فعال نیست. بهترین اطلاعاتی که درباره زمان معرفی این دستگاه می‌توان به دست اورد، اتکا به یک نوییت در اوایل اسفند ماه (اواخر ماه  فوریه) است که اعلام می‌کند ظرف چند ماه آینده به بازار عرضه می شود.

 

منبع:

وب سایت خبری بازی رایانه


تروفی پلی استیشن

سیستم تروفی پلی استیشن حتما برای افرادی که به دنبال تمام کردن هر بازی به بهترین شکل ممکن هستند و می‌خواهند به عبارتی بازی را کامل کنند نام آشنایی است. اما چطور در کنسول بعدی شرکت سونی یعنی PS5 می‌توانیم شاهد پیشرفت و ارتقا هرچه بیشتر این سیستم باشیم؟


به گزارش 

بازی رایانه  تروفی‌ها برای هر دسته از گیمرها معنا و مفهوم خاص خود را دارند. برخی به سادگی از کنار آن رد می‌شوند و هدفشان فقط اتمام بازی است؛ برخی دیگر نیز به دنبال هیجان‌های بازی آنلاین و سبک مولتی‌پلیر هستند (که حتی در این بخش هم تروفی‌های خاصی برای دریافت وجود دارد). اما چیزی که اخیرا بسیار مورد توجه طرفداران قرار گرفته کامل کردن بازی و گرفتن نشان Platinum در بازی و شنیدن صدای آن دینگ دینگ معروفی است که پس از گرفتن تروفی‌ها پخش می‌شود.

تروفی پلی استیشن
در سیستم تروفی پلی استیشن سه نوع تروفی برای گرفتن وجود دارد که بر طبق کلیشه رتبه‌بندی، طلا، نقره و برنز هستند. گرفتن تمامی این تروفی‌ها در هر بازی شما را به یک تروفی دیگر به نام پلاتنیوم می‌رساند که به نحوی نشان کامل شدن و به قول معروف رسیدن به درجه استادی در آن بازی است.
البته نمونه مشابه این سیستم را مایکروسافت برای کاربران سری کنسول‌های Xbox هم طراحی کرده اما این دو سیستم تفاوت‌های کم اما بزرگی دارند. یکی از این تفاوت‌ها بدست آوردن تروفی پلاتنیوم در پلی‌استیشن است که با کامل کردن بازی به دست می‌آید و به نحوی موجب تشویق افراد برای کامل کردن لیست تروفی‌های خود برای رسیدن به آن می‌شود و ایکس باکس از این آپشن برخوردار نیست. البته در سیستم ایکس باکس قابلیتی وجود دارد که به شما نشان می‌دهد که تا رسیدن به هدف خود چقدر فاصله دارید، مثلا اگر باید ۱۰۰ نفر از دشمنان را در یک مرحله نابود کنید این سیستم به شما نشان می‌دهد که چند نفر تا رسیدن به این Achievement فاصله دارید.


یکی از بهترین بازی‌ها برای ترغیب کاربران به جمع آوری تروفی بدون شک عنوان Marvel’s Spider-Man با بیشترین درصد دریافت نشان پلاتنیوم توسط پلیرها در میان بازی‌ها است. لیست مشخص و برخی جزئیات ریز و درشت موجود در این بازی باعث ترغیب هرچه بیشتر بازیکن به گشتن به دنبال تروفی‌ها می‌شود؛ حتی پس از گرفتن هر تروفی یک اسکرین‌شات از لحظه دریافت آن توسط بازی گرفته می‌شود تا کاربران با دیدن آن خاطره تلاششان برای بدست آوردن یک تروفی را به خاطر بسپارند. چیزی که اینجا از بردن نام این بازی مد نظر ماست، تشویق شدن افراد برای کامل کردن بازی‌های دیگر و گرفتن تمامی تروفی‌های موجود در یک بازی است.
برخی از گیمرها حتی زندگی خود را صرف جمع‌آوری این تروفی‌ها می‌کنند و کامل کردن هر بازی برای آنها چالش لذت بخشی محسوب می‌شود. یکی از افراد موفق در این کار برایان انگلیش است که انجمن بزرگی از طرفداران را با عنوان شکارچیان تروفی را طی سالیان سال فعالیت مداوم خود دور هم جمع کرده و در شبکه‌های اجتماعی مانند یوتوب به صورت مستمر و فعال آموزش کامل کردن بازی‌های مختلف را آپلود می‌کند تا دیگر اعضای این انجمن و علاقه‌مندان به شکار تروفی‌های بازی همگی بازی‌ها را کامل کنند.


حدود هفت سال است که برایان همراه با انجمن خود که روز به روز بزرگتر شده به دنبال شکار تروفی‌های سخت و آسان بازی‌ها هستند اما چیزی که این روزها ذهن برایان را درگیر خود کرده مسئله آپدیت شدن سیستم تروفی پلی استیشن برای کنسول نسل بعدی است، چیزی که برای دیدن تغییرات آن بی صبرانه منتظر هستیم.
اخیرا نام اکانت یوتوب برایان از PS4Trophies به PS5Trophies تغییر پیدا کرده و وی در ویدئوهای جدید خود به نکات جالبی برای ارتقای سیستم تروفی پلی‌استیشن و آنچه از اپدیت شدن آن برای نسل بعد انتظار دارد اشاره کرده که جای تامل دارد.

کامل کردن بازی‌ها ممکن است برای کاربرانی مانند برایان انگلیش تجربه لذت بخشی باشد ولی سوال او این است که: پلی‌استیشن چه چیزی در ازای آن به کاربران می‌دهد؟»
این سوال معمولا هنگامی که افراد در گرفتن برخی از تروفی‌ها شکست میخورند پیش می‌آید که بعد از گرفتن این تروفی سونی چه چیزی به آنها می‌دهد که برای گرفتن تروفی‌های دیگر تشویق شوند؟ با پیش آوردن این سوال حتما به فکر گرفتن پاداش پس از کامل کردن بازی یا گرفتن تروفی‌ها خواهید افتاد (که البته این هم پیشنهاد بدی نیست)، اما چیزی که اکثرا افراد شکارچی تروفی در ذهن دارند اضافه شدن یک سیستم رتبه‌بندی محلی و جهانی است، سیستمی که جایگاه افرادی که به این تروفی‌ها زودتر رسیده‌اند یا تروفی‌های بیشتری دارند را مشخص کند تا افراد به رقابت با دوستان یا بهترین‌های جهان یا منطقه خود تشویق شوند.
اما یکی از بهترین نکاتی که برایان انگلیش برای بهتر شدن این سیستم اظهار کرده، ارائه یک اپلکیشن همراه اندروید یا iOS مانند وبسایت PSNProfiles است که اطلاعات کاربران و میزان پیشرفت آنها در اتمام هربازی، سطح و لول کاربر، و همچنین امکاناتی دیگر مانند دیدن تروفی‌های دیگر کاربران یا اشتراک گذاری نتایج با دوستان است.
برای بهبود این سیستم، یکی از درخواست‌های همیشگی این کاربران حذف شدن تروفی‌ها در بخش آنلاین است. درحالی که برخی بازی‌ها تروفی‌هایی برای بخش مولتی‌پلیر در نظر گرفته‌اند، بسیاری از کاربرانی که به جمع‌آوری تروفی‌ها علاقه دارند از این بابت ناراضی هستند. همچنین اضافه کردن قابلیتی که بتوان برخی لیست‌های تروفی را پاک کرد نیز از درخواست‌های کاربران سونی بوده است (در حال حاضر تنها قابلیت حذف لیست تروفی بازی‌هایی امکان پذیر است که هیچ درصدی از آن تکمیل نشده باشد).

تروفی پلی استیشن
البته بهتر شدن این سیستم تنها بر عهده سونی نیست و بازیسازان نیز اخیرا توجه بیشتری را به طراحی و سختی بدست آوردن این تروفی‌ها نشان داده‌اند.

من واقعا به آن دسته از بازیسازان که به این بخش از بازی توجه می‌کنند و برای آن وقت می‌گذارند احترام خاصی قائل هستم. جدا برای من واضح است که یک سازنده واقعا برای ساخت راه‌های بدست آوردن تروفی‌ها و طراحی آن تلاش کرده و یا صرفا چون یکی از نیازهای بازی بوده آن را خیلی زود و بدون دقت تمام کرده است.

افرادی هستند که برای انتخاب و خرید بازی خود حتی قبل از دیدن تریلر بازی، لیست تروفی‌های آن را چک می‌کنند تا ببینند بازی چقدر برایشان جذاب خواهد بود، تا یک هفته آن را تمام می‌کنند یا یکی دو ماه برای کامل کردن آن باید تلاش کنند؟
به هر حال پس از عرضه کنسول PS5 قطعا شاهد تغییراتی در سیستم تروفی پلی استیشن خواهیم بود، اما اینکه چقدر این تغییرات می‌تواند رضایت طرفداران را جلب کند بستگی به واکنش سونی به کامنت‌های طرفدارانش دارد.

 

منبع:

وب سایت خبری بازی رایانه


ناتی داگ از نسخه استیل بوک بازی The Last Of US 2 که ویژه منطقه بریتانیا ساخته شده است رونمایی کرد؛ این پایان کار نیست و بازیکنان فردا عصر می‌توانند شاهد تریلری جدید از دومین قسمت بازی آخرین ما باشند.

 

بنابر گزارش بازی رایانه و به نقل از VG247، استودیو صاحب نام ناتی داگ در حساب توییتری خود با انتشار پیامی جدید به طرفداران خود وعده داد که فردا شاهد تریلری جدید از بازی مورد انتظار The Last of Us: Part 2 خواهند بود.

در این پیام که با ویدیویی کوتاه ابتدا نام بازی و سپس ساعت انتشار تریلر جدید را به نمایش در میاورد به ساعت ۱۸٫۳۰ چهارشنبه، ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۹ اشاره شده است.

این پایان ماجرا نیست و فروشگاه آمازون برای افراد ساکن در انگلستان، پیشنهادی شگفت‌انگیز دارد.

نسخه استیل بوک بازی The Last of Us 2

نسخه استیل بوک بازی The Last of Us 2 از طراحی منحصر بفردی برخوردار است؛ همانطور که در تصویر بالا مشاهده می‌کنید، عقب و جلوی این جعبه تصویری از شخصیت محبوب الی» (Ellie) نقش بسته است.

بیشتر بخوانید: هر آنچه که باید از بازی The Last of Us 2 بدانید

افرادی که قصد خرید این مجموعه زیبا را دارند باید مبلغی بالغ بر ۵۲٫۹۹ پوند معادل ۱ میلیون و ۱۲۰ هزار تومان هزینه کنند که بدون شک هیچ بازیکنان ایرانی به طرف آن نخواهد رفت!

 

منبع:

بازی رایانه


کارگردان فیلم Suicide Squad نظریه جوکر را تایید کردفیلم Suicide Squad

کارگردان فیلم Suicide Squad نظریه اخیر طرفداران درباره یکی از تتوهای جوکر در این فیلم را تایید و به درست بودن آن اشاره کرد.

 

به گزارش 

بازی رایانه و به نقل از 

Heroic HollyWood اخیرا طرفداران علاقه‌مند به دنیای سینمایی دی‌سی (DC) درباره جوکر جرد لتو (Jared Leto) نظریه جدیدی درباره تتو روی پیشانی این کاراکتر پخش کردند که به نظر می‌رسد کاملا درست بوده.

این نظریه درباره نوشته Damaged به معنی خراب شدن یا ضربه خوردن، بر روی پیشانی جوکر در فیلم Suicide Squad بود که دلیل هک شدن این تتو بر روی پیشانی این کاراکتر را مرگ رابین و انتقام بتمن توصیف کرده است. بنا بر این نظریه، جوکر پس از کشتن رابین خشم بتمن را چند برابر می‌کند و بتمن در یک نقشه انتقام‌جویی نیمه‌کاره به جوکر حمله می‌کند و در این حمله با شکستن دندان جوکر خنده او را هم می‌شکند؛ جوکر بعد از این اتفاق این تتو را برای ضربه‌ای که خورده بود روی پیشانی خود می‌زند تا بتمن با دیدن آن حتی بیشتر عصبانی شود.

حال گرچه طرفداران به احتمال زیاد به زودی شاهد بازگشت مجدد جرد لتو در نقش جوکر نخواهند بود اما این نظریه توسط کارگردان این فیلم یعنی دیوید دیوید ایر (David Ayer) طی یک پست توئیتر در اکانت رسمی وی تایید شد.

همچنین نسخه بعدی این فیلم به کارگردانی و نویسندگی جیمز گان (James Gunn) برای اکران در سال ۲۰۲۱ برنامه ریزی شده اما هیچ نامی از جرد لتو در بین بازیگران این فیلم دیده نمی‌شود؛ پس حتی با وجود برنامه‌ریزی‌ها برای تاریخچه کاراکتر جوکر در این فیلم باز هم نمی‌توان انتظار چندانی برای بازگشت این بازیگر و ساخت دنباله خاصی برای این کاراکتر داشت.

این فیلم در دست ساخت، در تاریخ ۶ آگوست ۲۰۲۱ (۱۵ مرداد ۱۴۰۰) اکران خواهد شد و از ستارگانی مانند جان سینا (John Cena) در آن ایفای نقش خواهند کرد.

 

منبع:

بازی رایانه


​​​​​​سیستم دسکتاپی OMEN

به‌تازگی شرکت HP (اچ پی) از سیستم دسکتاپی OMEN که در دو مدل با کیس دارای حجم ۲۵ لیتری و ۳۰ لیتری عرضه می‌شود. اچ پی برای این مدل‌ها از پردازنده قدرتمند Comet Lake S اینتل یا Ryzen 3000 ای ام دی بهره گرفت.

 

بنابرگزارش بازی رایانه به نقل از Neowin، مدل دارای پردازنده اینتل چیپ بسیار قدرتمند Core i9-10900K را داراست اما در سوی دیگر مدل دارای پردازنده AMD از چیپ Ryzen 9 3900 قدرت می‌گیرد. مشتریان این سیستم دسکتاپی می‌توانند مدلی با گرافیک GeForce RTX 2080 Ti انویدیا یا AMD Radeon RX 5700 XT را انتخاب کنند.

همچنین باید به حافظه رم ۶۴ گیگابایتی HyperX FURY DDR4-3200MHz XMP اشاره کرد که در کنار پیکربندی فوق، عملکرد بی نظیری را در اجرا بازی‌های پرگرافیک روز می‌تواند از خود نشان دهد. اچ پی از حافظه ذخیره سازی WD_Black SSD بهره گرفته که ظرفیت آن به ۲ ترابایت می‌رسد و یکی از سریع‌ترین حافظه‌های ذخیره سازی SSD است. گذشته از آن باید به پاور Cooler Master اشاره کرد و در کنار مشخصات فوق، باید سیستم گیمینگ جدید OMEN را رویایی توصیف کرد.

اچ پی و معرفی مجموعه سیستم دسکتاپی OMEN

سیستم دسکتاپی OMEN

HP با قرار دادن یک پایه به زیر دستگاه ارتفاع را تا ۱۵ میلیمتر افزایش داده است. نسخه ۳۰ لیتری در بخش جلو از فن ۱۲۰ میلیتری با نور RGB از شرکت کولرمستر بهره می‌برد. ناگفته نماند این سیستم دارای سیستم کولینگ بسیار قوی بوده و همیشه دمای سخت افزارهای آن پایین است و این موضوع حتی در اجرا سنگین‌ترین بازی ویدئویی هیچ مسئله‌ای نخواهد داشت.

اچ پی همچون سیستم OMEN Obelisk سال گذشته از پنل شیشه‌ای در قسمت کناری دستگاه بهره گرفته تا افراد نما داخل را به راحتی تماشا کنند. زیرا به لطف نورپردازی انجام گرفته، جلوه زیبایی را به دسکتاپ می‌بخشد. مدل ۲۵ لیتری با قیمت پایه ۸۹۹ و مدل ۳۰ لیتری با قیمت پایه ۱۱۹۹ دلار عرضه خواهد شد.

در کنار این سیستم یک نمایشگر گیمینگ به نام OMEN 27i Monitor هم معرفی شده که از پنل Nano IPS با پشتیبانی ۹۸ درصدی از استاندارد رنگی DCI-P3 برخوردار است و وضوح تصویر QHD و شدت روشنایی ۳۵۰ نیتی دارد. نرخ نوسازی صفحه نمایش ۱۶۵ هرتز است و مدت زمان پاسخگویی آن ۱ میلی ثانیه محسوب می‌شود. این نمایشگر با قیمت ۴۹۹ دلار راهی بازار خواهد شد.

 

منبع:

بازی رایانه


تعداد بازیکنان بازی Star Wars Jedi: Fallen Order

ساعاتی پیش شرکت الکترونیک آرتز از موفقیت دیگری خبر داد و اعلام کرد که تعداد بازیکنان بازی Star Wars Jedi: Fallen Order به ۱۰ میلیون نفر رسیده است.

 

بنابر گزارش بازی رایانه ، شرکت الکترونیک آرتز (EA) در جدیدترین گزارش مالی خود در سال ۲۰۲۰ از جزئیات و آمار و ارقام جدیدی در خصوص تعداد بازیکنان بازی Star Wars Jedi: Fallen Order خبر داد.

در پی برگزاری کنفرانس آنلاین EA، سخنگوی این شرکت اعلام کرد که نسخه Fallen Order توانسته از زمان انتشار تا به الان ۱۰ میلیون بازیکن در تمامی پلتفرم‌های ایکس باکس وان، پلی استیشن ۴ و PC به خود جذب کند؛ البته ناگفته نماند که هنوز مشخص نیست این آمار اعلام شده بدین معنا بوده که ۱۰ میلیون نسخه از این بازی به فروش رسیده یا خیر ولی با این حال چنین تصوری نیز دور از ذهن نمی‌تواند باشد.

بیشتر بخوانید: نقد و بررسی بازی Star Wars Jedi: Fallen Order

بدون شک بازی Star Wars Jedi: Fallen Order تجربه بسیار خوبی برای الکترونیک آرتز و ریسپاون اینترتینمنت» (Respawn Entertainment) محسوب می‌شود چرا که پیش‌بینی ناشر از فروش بازی نام برده شده بین ۶ تا ۸ میلیون نسخه بوده است.

لازم به‌ذکر است که بازی Star Wars Jedi: Fallen Order ساخته شده توسط استودیو ریسپاون اینترتینمنت در سبک اکشن و ماجراجویی بوده که سال ۲۰۱۹ برروی پلتفرم‌های پلی استیشن ۴، ایکس باکس وان و PC منتشر شده بود.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


Bloodshot فیلمی از Valiant Comics است که توسط Sony pictures ساخته شده و با تمام نکات منفی که تقریباً تمام آثار این دسته دارند، همچنان یک فیلم کامیک بوکی قابل قبول است. با بازی رایانه و نقد و بررسی فیلم Bloodshot – بر افروخته همراه باشید.

در دوره‌ای که فیلم‌های Marvel و Dc بدون رقیب در گیشه به مبلغ‌های میلیاردی دست پیدا می‌کنند، هر استودیو فیلمسازی دیگری دلش یک دنیای ابر قهرمانی می‌خواهد تا از این راه بتواند به سود کلانی دست پیدا کند. اما داستان به همین سادگی نیست و این کار نیاز به یک برنامه ریزی بلند مدت و دقیق دارد؛ کاری که حتی دی سی با وجود کامیک‌هایی عظیم و گسترده نتوانست موفق به انجام آن شود.

بلادشات (Bloodshot)                           

نقد و بررسی فیلم Bloodshot  |  قهرمانی از جنس خون


امروزه یکی از دغدغه‌های بزرگ سازندگان فیلم‌هایی با محوریت یک سوپر هیرو، انتخاب بازیگر توانا و با استعداد است زیرا نقش آفرینی در قالب یک ابر قهرمان با قدرت‌های ویژه و بیان عواطف و احساسات در فضایی پر از پرده‌های سبز و جلوه‌های ویژه کار دشواری است. بازیگرانی که علاوه بر مشخصات فیزیکی لازم، باید یک چهره معروف و پر فروش هالییوودی باشند تا به سرعت استودیو را به هدفشان یعنی پول برسانند.
وین دیزل (Vin Diesel)، تا حدودی تمام ویژگی‌های لازم به جز بازیگر توانا و با استعداد را دارد؛ یعنی با مجموعه پر فروش Fast and Furious به شهرت رسیده است، مشخصات فیزیکی لازم را نیز دارد و در گذشته در سه گانه Riddick و فیلم The Last Witch Hunter، تجربه نقش آفرینی در قالب یک ابر انسان را دارد. در نتیجه او یک سوژه آماده است که هر چه سریع‌تر سازندگان او را به کار بگیرند و همانطور که از قبل در تریلرها مشخص بود، عمده تمرکز فیلم نیز بر روی او است. اما وین دیزل یکی از بی احساس‌ترین بازی‌های عمرش را در این فیلم نمایش می‌دهد. نمایشی خشک و بی احساس که اوج شکوفایی‌اش در فیلم، داد و هوار‌های بیهوده و تهدیدهایی با دیالوگ‌های تکراری است.
در حالی این موضوع برای سازندگانی که تازه وارد این مسیر شده‌اند مهم است که دی سی و مخصوصاً مارول، بازیگران نه چندان مشهور اما با استعدادی را در فیلم‌هایشان به کار گرفته‌اند و آن‌ها را به دنیای سینما معرفی کرده‌اند.

نقد فیلم Bloodshot

شخصیت پردازی ضعیف و عدم توجه به شخصیت‌های فرعی یکی از مشکلاتی است که حتی بهترین فیلم‌های این ژانر نیز از آن رنج می‌برند. شخصیت هایی که گاهی مواقع مانند عروسک خیمه شب بازی هر کجا که نویسنده بخواهد آن‌ها را می‌برد و فقط حضور فیزیکی در فیلم دارند. کی تی» که از همان ابتدا مشخص است نقش مهمی در فیلم دارد و باید منتظر پدیدار شدن یک رابطه احساسی بین او و ری گاریسون» باشیم، به خاطر تمرکز بیشتر فیلم بر روی شخصیت اصلی، در سایه می‌ماند و علی‌رغم تاثیرگذاری زیاد در پایان فیلم، تنها اطلاعاتی ناقص از گذشته او به مخاطب داده می‌شود.
دیگر شخصیت‌های به اصطلاح ارتقا یافته سازمان آر اس تی» یعنی تیبز» و جیمی»، همانند کی تی تنها یک معرفی ساده می‌شوند و در حالی که هر یک از آن‌ها طرز فکری متفاوت با یکدیگر دارند و باید تصمیم بگیرند که چه راهی انتخاب کنند و با کدام گروه همراه شوند، نیازمند آشنایی بیشتر با هر کدام از آن‌ها بود. چرا کی تی از همراهی دکتر سر باز می‌زند اما جیمی تصمیم می‌گیرد که در برابر ری بایستد؟ چرا جیمی بر سر دوراهی قرار دارد و در انتها بر خلاف میل باطنی ترجیح می‌دهد که جیمی را همراهی کند؟
شخصیت پردازی ضعیف برای آنتاگونیست (شخصیت منفی) فیلم نیز صدق می‌کند، دانشمندی که در طول فیلم هیچ حرکت هوشمندانه و جسورانه‌ای از او مشاهده نمی‌کنیم و بیشتر اقدامات را زیر دست‌هایش برای او انجام می‌دهد. دکتر هارنینگ» حتی اطلاعات دقیقی از تکنولوژی که ساخته است ندارد و دلیل تنفر او از همکار قدیمی‌اش، باریس» مشخص نیست.

بلادشات

روند عجولانه و سریعی که فیلم برای پیش برد داستان انتخاب می‌کند یکی از نکته‌هایی است که شاید تمام مشکلات فیلم از آن سر چشمه می‌گیرد. در حالی که عمده تمرکز فیلم روی شخصیت ری است، فقط پانزده دقیقه ابتدایی فیلم به آشنایی با خصوصیات او اختصاص داده می‌شود. دقایقی که بیشتر آن نیز یاد آور شخصیت تورتو» در سریع و خشن است؛ وین دیزل با همان زیرپوش همیشگی و سوار بر ماشینی کلاسیک در حال رانندگی در جاده‌ای سرسبز در ارتفاعات کنار ساحل. فیلم حتی به خودش زحمت نمی‌دهد دلیل محکم و متفاوتی برای فعالیت‌های ری فراهم کند، به صورتی که او ترکیبی از انتقام جویی و خشم ولورین» و وطن پرستی کاپیتان آمریکا» است. در حالی که دیگر فیلم‌های ابر قهرمانی تلاش می‌کنند تصویری خوب و شایسته در ذهن مخاطب حک کنند و نشان دهند که شخصیتی که قرار است یک قهرمان و نجات دهنده زمین شود چه خصوصیات اخلاقی دارد و از چه مشکلاتی برای رسیدن به این جایگاه عبور کرده است، این فیلم بدون بررسی این مسائل به سادگی قدرت‌هایی را به او هدیه می‌دهد که شاید شایستگی‌اش را نداشته باشد.

همانطور که از تریلرهای فیلم مشخص است، با اثری نسبتا تاریک‌تر و خشن‌تر از دیگر فیلم‌های این دسته مواجه هستیم که در نگاه اول یک نکته مثبت است. فیلم‌هایی دیگری که از هر فرصتی استفاده می‌کنند تا با شوخی‌هایی گاها لوس و بی مزه مخطابان کم سن و سال و نوجوان را راضی نگه دارند؛ اما Bloodshot با توجه به اینکه همان رده سنی را دارد، نمی‌تواند با دست باز صحنه‌های خشن و درگیری‌هایی متفاوت‌تر را به نمایش بگذارد و بخشی از مبارزه‌های ری با سربازان، از دید دیگر شخصیت‌ها و دوربین‌های مداربسته نمایش داده می‌شود. البته نه اینکه سازندگان نخواهند فیلمی مناسب رده سنی بزرگسال تولید کنند، آن‌ها می‌دانند که طیف گسترده‌ای از علاقه‌مندان به این ژانر نوجوانانی هستند که به کمدی و شوخ طبعی قهرمانان علاقه دارند و به همین علت بار کمدی فیلم را به دوش ویگانزی»،  نابغه کامپیوتر و الکترونیک گذاشته است تا فیلم بیش از اندازه خشک و جدی نباشد. هر چند ویگانزی مانند دیگر شخصیت‌های فرعی فقط در فیلم حضور ظاهری دارد و دلیل استخدام اجباری او توسط  باریس مشخص نمی‌شود اما همچنان جذاب‌ترین شخصیت فیلم است و رقابت کاری او با اریک»  یکی از جالب‌ترین صحنه‌های فیلم را رقم می‌زند.

بلادشات

در فیلم‌هایی که یک ابرقهرمان با قدرت‌های بسیار زیاد یا اصطلاحا خداگونه مانند سوپرمن» نقش اصلی را ایفا می‌کند، باید دشمنان و رقیب شایسته و توانایی برای او درنظر گرفته شود. کسانی که بتوانند با وجود قدرت‌های زیاد شخصیت اصلی، او را به چالش‌های متفاوت و سختی دعوت کنند و اجازه پیروزی را به او ندهند. اتفاقی که در این فیلم نمی‌افتد و همانطور که از پیش گفته شد، آنتاگونیست ضعیف فیلم موجب شده که ری همانند یک قهرمان تک بعدی به نظر برسد و همانند رباتی بی احساس، آرام آرام در حال قدم زدن میان دشمنان و وین دیزل نیز در حال خودنمایی و نشان دادن عضلاتش باشد.
همجنین این موضوع موجب شده که با توجه به آسیب پذیر نبودن ری، مخاطب هیچگاه در طول فیلم نگران سلامت او نباشد و شخصیتی که یک بار مرده و سپس زنده شده است، دوباره نیز به زندگی بر می گردد. این تفکر، حس تعلیق و کشش داستانی را از فیلم حذف کرده است و به جای نگرانی و هیجان لحظه‌ای، مخاطب در انتظار است که فیلم هر چه زودتر به پایان برسد.

نقد فیلم Bloodshot

با توجه به پیشرفت روز افزون علم و همچنین گسترش سینما، دیگر نمی‌توان به منطق چنین فیلم‌هایی ایراد گرفت. یک سرباز بازگشته از مرگ به کمک نانو ذرات میکروسکوپی که به شکلی هوشمندانه و جالب طراحی شده است و در ابتدا خبر از ایده‌ای ناب می‌دهد که متاسفانه تمرکز بر روی آن، در دستور کار سازندگان فیلم قرار نمی‌گیرد.
تکنولوژی استفاده شده برای بازگشت به زندگی  از این جهت هوشمندانه است که از آن برای دستکاری واقعیت و حافظه انسان استفاده می‌شود و بسیار زیرکانه اطلاعات کامل و دقیقی از نقاط قوت و ضعف آن نانو ذرات به بیننده داده نمی‌شود که همین نقاط ضعف و قوت، مواقع مورد نیاز در فیلم قید می‌شوند و همچنان حس سرگرم کنندگی فیلم را حفظ می‌کند. تصور کنید اگر از همان ابتدا می‌دانستیم که قطعات میزان مقاومت خاصی در برابر آسیب دارند یا یک بمب الکتریکی قوی می‌تواند این ذرات را خاموش کند و یا اینکه نانو ذرات قابل دستکاری و کد نویسی دوباره هستند، فیلم دیگر هیچ چیزی در آستین نداشت یا بیننده را غافل گیر کند و فیلم را پیش ببرد.

بلادشات

بعد از پایان فیلم چند علامت سوال بزرگ همچنان ذهن بیننده را درگیر می‌کند که نشانگر پیچیدگی و داستان زیرکانه فیلم نیست؛ اتفاقاًبرعکس، نشان از ضعف فیلمنامه است که مشخص نمی‌کند حقیقت ماجرا برای زنده ماندن جینا» چیست و چگونه در مبارزه نهایی و زمانی که میزان نانو ذرات تشکیل دهنده خون ری به صفر درصد می‌رسد و یک بمب جلو پای او منفجر می‌شود، همچنان زنده می‌ماند.

در نهایت Bloodshot – برافروخته را می‌توان قدمی کوچک برای آینده بزرگ سونی پیکچرز در نظر گرفت که مشخص است از اشتباهات برادران وارنر در لیگ عدالت و جوخه خودکشی درس گرفته و قصد ندارد بزودی فیلمی را بسازد که چند قهرمان بدون اینکه آشنایی از پیش با آن‌ها داشته باشیم را در کنار یکدیگر قرار دهد. احتمالا سونی همان راه ماورل را انتخاب کند و در ابتدا فیلم‌هایی با محوریت یک ابرقهرمان بسازد و تلاش کند فیلم به فیلم از اشتباهات گذشته درس بگیرد و درآینده با داشتن دنیایی وسیع‌تر و دستی بازتر، به موفقیت برسد.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


با نقد و بررسی بازی Streets of Rage 4 همراه بازی رایانه باشید تا باری دیگر سری به خاطرات کودکی‌مان زده و سرگرم شویم.

فرنچایز Streets of Rage یا همان شورش در شهر» خودمان، بخش بزرگی از خاطرات خیل عظیمی از گیمرها را تشکیل می‌دهد. این سری موفق سگا از آن دست بازی‌هایی بود که بیشتر از آن که بازی باشند، بهانه‌ای برای نشستن کنار دوستان و آشنایان و سرگرم شدن در کنار هم بودند. این فرنچایز حالا بعد از ۲۶ سال بار دیگر با نسخه‌ جدید خود بازگشته تا طرفداران ژانر Beat ’em up” را سر ذوق بیاورد. در ادامه با ما همراه باشید تا نگاهی به جوانب بازی انداخته و به این سوال بپردازیم که آیا این نسخه توانسته دنباله‌ای قابل قبول برای سری واقع شود یا همانند بسیاری از دنباله‌های بازی‌های خاطره‌انگیز به خاطرات خوش شما لطمه می‌زند.

Streets of Rage 4

نقد و بررسی بازی Street of Rage 4 | شورش خیابانی باز می‌گردد

داستان بازی ۱۰ سال پس از اتفاقات نسخه سوم مجموعه روایت می‌شود. این بار اما دیگر خبری از Mr. X نیست و دوقلوهای دختر و پسر او با نام‌های Y، کنترل سندیکای جنایتکاری را برعهده و همانند پدر خود قصد کنترل شهر و مردم را دارند. قهرمانان ما این بار با نام‌های Cherry ،Blaze ،Axel و Floyd در تلاش هستند تا جلوی این دوقلوها را بگیرند. قابل ذکر است که چری، دختر آدام یکی از شخصیت‌های اصلی سری و فلوید، شاگرد دکتر زان است که در نسخه قبل او را ملاقات کرده‌ایم. به صورت کلی داستان بازی چیزخاصی برای گفتن ندارد و در قالبی کامیک بوکی روایت می‌شود. البته انتظاری از حیث داستانی برای این بازی که به گیم پلی خود متکی است، وجود ندارد و حتی در بهترین بازی‌های این سبک، داستان چندان پیچیدگی خاصی ندارد. درواقع داستان در نسخه چهارم همانند گذشته، پلی برای رد کردن شخصیت‌ها به مرحله‌های بعدی است.

ساختار گیم پلی نیز همانند گذشته است و تغییرات چندان جذابی به خود ندیده است. این بار اما با پیشرفت انیمیشن‌ها حس لذت‌بخشی هنگام کتک‌کاری خلاف‌کارها به بازیکن منتقل می‌شود. همانند گذشته بازی دارای تعدادی مرحله یا Stage است که کاراکتر موردعلاقه خود را در ابتدای آن انتخاب کرده، شروع به کشتن دشمنان خود می‌کنید و در این راه با انواع دشمنان عادی، مینی‌باس‌ها و درنهایت باس نهایی روبرو می‌شوید. هر شخصیت دارای حرکات عادی یا به اصطلاح Light”، حرکات ویژه و درنهایت یک حرکت Star Move است که بیش‌ترین خسارت ممکن را به دشمنان وارد می‌کند و برای اجرای آن نیاز به ستاره دارید. حرکات ویژه، توانایی‌هایی هستند که در این نسخه معرفی شده‌اند و تاکنون شاهد آن نبوده‌ایم. این حرکات هنگام اجرا مقداری از نوار سلامتی شما را کم یا به نوعی مصرف می‌کنند که این مقدار با ضربه زدن به دشمنان بازی بازیابی می‌شود اما در این حین، حتی دریافت یک ضربه ساده از دشمنان، فرصت بازیابی سلامتی را از شما می‌گیرد. شاید فکر کنید که این مورد مکانیزم جالبی را به بازی افزوده است اما اجرای آن در بخش تک نفره دراغلب موارد و به خصوص هنگامی که مورد محاصره دشمنان زیادی قرار گرفته‌اید، شما را به شدت اذیت خواهد کرد به طوری که استفاده از آن را بسیار محدود خواهید کرد. از سمت دیگر باید به این نکته توجه داشت که این حرکات ویژه جهت استفاده در مواقع بحرانی در بازی قرار داده شده‌اند و مشکل ذکر شده عملا آن را در این مواقع بلااستفاده می‌کند.

Streets of Rage 4

بقیه المان‌های گیم پلی نیز تغییر خاصی ندیده‌اند. همانند گذشته آیتم‌های شفابخش در بازی به شکل سیب و… هستند. سلاح‌هایی در طول مراحل به صورت موقت قابل استفاده است که تنوع خوبی دارند و بعضی از آن‌ها قابلیت پرتاب شدن نیز دارند. لازم به ذکر است که برداشتن آیتم‌ها هنوز مانند ۲۶ سال پیش گاها اعصاب خرد کن می‌شود به خصوص در بخش تک نفره و هنگام مبارزه با موج زیادی از دشمنان. استیج‌ها با این که ظاهرشان تغییر می‌یابد اما تاثیر خاصی برروی گیم پلی بازی ایجاد نکرده‌اند و فقط شامل تله‌های جزئی هستند.  مشکل دیگری که در گیم پلی وجود دارد مربوط به کاراکترهای بازی است که بین آن‌ها بالانسی وجود ندارد و کارایی بعضی از آن‌ها به علت حرکات سریع‌تر و یک سری حرکات خاص، بیشتر است. این مورد باعث می‌شود هنگام تجربه بازی به صورت تک نفره، مجبور شوید در برخی از مراحل از کاراکترهایی نظیر Blaze استفاده کنید. این عدم بالانس کافی تاثیر منفی برروی بخش دیگری از بازی می‌گذارد که در ادامه به آن خواهیم پرداخت. درواقع کاراکترهای بازی غیر از حرکات ویژه، نوآوری خاصی ندارند و سازندگان می‌توانستند با مکانیزم‌هایی نظیر دفاع کردن یا اختصاص المان‌های نقش‌آفرینی، عمق بیشتری به بازی ببخشند.

 

دانلود با کیفیت ۷۲۰p – دانلود با کیفیت ۴۸۰P

دشمنان بازی از تنوع قابل قبولی برخوردار هستند و همچنین تعدادی از دشمنان قدیمی سری در بازی حضور دارند. مینی باس‌ها و باس‌ها از طراحی خوبی نیز برخوردار هستند و حتی در درجه‌های سختی پایین چالش برانگیز ظاهر می‌شوند اما به صورت چندنفره بهتر است به درجه‌های سختی Hard به بالا روی بیاورید و موج‌های سریع‌تر و بیشتری از دشمنان را تجربه کنید. همچنین در درجه‌های سختی بالا، قابلیت‌ بازگشت مجدد پس از مرگ کمتری را دریافت خواهید کرد که البته پس از هر بار مرگ، بازی پیشنهاداتی نظیر ستاره اضافه جهت انجام حرکات Star Move و جان اضافه می‌دهد که در ازای آن امتیازاتی از شما دریافت می‌کند. بازی علاوه بر بخش داستانی که تقریبا سه ساعت طول می‌کشد، دارای بخش‌های دیگری نظیر Arcade، جهت تجربه بازی به صورت نوستالژی و بدون قابلیت ذخیره‌سازی، بخش Battle، جهت تجربه‌ای دو نفره به مانند بازی‌های مبارزه‌ای که البته با توجه به بالانس نبودن شخصیت‌ها که در بالا ذکر کردم، این بخش عملا جذابیت لازم را نخواهد داشت و درنهایت بخش Boss Rush است که موجی از باس فایت‌های بخش داستانی بازی را پشت سرهم به سمت شما روانه می‌کند که شاید بتوان گفت جذاب‌ترین بخش آن پس از بخش داستانی بازی است. قابل ذکر است که بازی در ابتدا چهار شخصیت در اختیار شما قرار می‌دهد که در ادامه با پیشروی در بازی کاراکترهای بیشتری در اختیار شما قرار خواهند گرفت.

گرافیک بازی چه در بخش هنری و چه فنی عالی کار شده است و در طراحی کات سین‌ها، شخصیت‌ها و انیمیشن‌های مبارزات شاهد بازی خوش ساختی هستیم. موسیقی‌های بازی نیز بسیار باکیفیت و مانند ترکیبی از یک چیز قدیمی و مدرن هستند. ترکیبی که به بهترین صورت با ریتم بازی هماهنگ است و حس و حال بازی‌های قبلی سری را تداعی می‌کند.

در انتهای نقد و بررسی بازی Street of Rage 4 باید به این مسئله اشاره کرد که به صورت کلی تمام مشکلات بازی در این نکته خلاصه می‌شود که بازی بیش از حد در گذشته مانده و قدم رو به جلویی برنداشته است. وفاداری به گذشته یک چیز است و گیرکردن در گذشته چیزی دیگر. این مورد باعث می‌شود بازی به صورت تک نفره گاها خسته کننده شود و از آن جایی که گیم پلی عمق زیادی ندارد و با داستان پروپاقرصی نیز طرف نیستیم، بهتر است بازی را با دوستان خود به صورت کوآپ (حداکثر چهار نفر به صورت Local و دونفره به صورت آنلاین) تجربه کنید و حسابی از آن لذت ببرید.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


جدیدترین اقتباس سینمایی از داستان Hansel and Gretel به عنوان یکی از محبوب‌ترین و قدیمی‌ترین آثار ادبیات کودکان، به نتیجه سینمایی چندان جذابی ختم نشده است. با بازی رایانه و نقد و بررسی فیلم Gretel & Hansel همراه باشید.

داستان هانسل و گرتل نوشته برادران گریم یکی از خاطره‌انگیزترین داستان‌های کودکی بیشتر ما محسوب می‌شود. داستانی که روایتگر پسر و دختری با نام‌های هانسل و گرتل است که در جنگل به خانه شکلاتی برخورد می‌کنند و توسط جادوگری آدم‌خوار زندانی و اذیت می‌شوند. این داستان در طول سالیان سال اقتباس‌های فراوانی از انیمیشن گرفته تا انیمه و لایواکشن را به خود دیده است. جدیدترین اقتباس از این داستان با نام Gretel & Hansel توسط آز پرکینز، کارگردان آثار ترسناکی نظیر The Blackcoat’s Daughter و I Am the Pretty Thing That Lives in the House در ژانویه ۲۰۲۰ عرضه شده و قصد داشته نسخه تغییریافته‌ای از این داستان محبوب را به طرفداران ژانر وحشت تحویل دهد. این که پرکینز چقدر در این هدف ریسکی موفق بوده را در ادامه بیشتر به آن خواهیم پرداخت.

Gretel & Hansel

نقد و بررسی فیلم Gretel & Hansel

سکانس ابتدایی فیلم روایتگر داستان دختری با کلاه صورتی است که به علت بیماری که دارد توسط پدرش به حضور جادوگری برده می‌شود تا بیماری‌اش درمان شود. دختر درمان می‌شود اما در ازای آن موهبت‌هایی دریافت می‌کند که هرچه پیش می‌رود با روشن شدن تاریکی درون او باعث مشکلاتی برای مردم می‌شود. در ادامه فیلم به روایت داستان گرتل و هانسل می‌پردازد. این بار پدری در داستان وجود ندارد و مادر آن‌ها به زور آن‌ها را از خانه بیرون می‌کند تا به دنبال غذا و کار بگردند. همانند همان داستان اصلی پای این دو کاراکتر به خانه جادوگری باز می‌شود که در ازای کار به آن‌ها مکان و غذا می‌دهد. این بار اما داستان تفاوت‌هایی در ادامه به خودش دیده است. گرتل این بار در این داستان بالغ است و با توجه به تغییر اسم داستان از هانسل و گرتل به گرتل و هانسل از همان ابتدا می‌توان تمرکز فیلم برروی شخصیت مونث داستان متوجه شد. فیلمنامه نویسان در تلاش بوده‌اند با بروزرسانی ساختار قدیمی داستان و برهم زدن‌های نظم روایی داستان تغییراتی در آن ایجاد کنند که این تغییرات به نتیجه موفقیت آمیزی تبدیل نشده است. فیلم از همان ابتدا زیر سایه فمینیسم قرار می‌گیرد. این صرفا خود یک مشکل نیست اما زمانی باعث مشکل می‌شود که فیلمساز به جای روایت تصویری و پرداخت به اصطلاح زیرپوستی به این مسائل، دست به دامان شعار و دیالوگ‌های نخ‌نما زده و فیلم را شعارزده می‌کند.

نقد و بررسی فیلم Gretel & Hansel

داستان فیلم با این که چیز زیادی برای گفتن داشته اما از حرف زدن امتناع کرده است. فیلم قرار بوده به شخصیت گرتل و تغییراتی که در این داستان برای او به وجود آمده بپردازد اما درمانده ظاهر شده است. فیلمنامه تلاش‌هایی زیادی می‌کند تا با گذاشتن چالش‌های مختلف درورای کابوس‌های گرتل و نماهای مکالمه او و جادوگر بر سر میز به شخصیت او عمق بدهد اما بعد از مدتی فیلم می‎‌ماند و تصاویری مرموز و عملا یکسان که هیچ تفاوتی از لحاظ محتوایی و بعضا بصری با قبلی‌ها نداشته و چیزی به شخصیت او اضافه نمی‌کند. حال شخصیتی که عملا شخصیت پردازی ندارد چه دلیلی برای اهمیت دادن به او وجود دارد. شخصیت پردازی بقیه شخصیت‌های داستان تفاوتی با گرتل ندارد. هانسل را که بگذرید زیرا عملا پرداختی ندارد، به جادوگر می‌رسیم. با این که چیز جدیدی برای گفتن ندارد اما تغییراتی که داشته نسبت به جادوگر داستان‌های قبلی، اندکی نوآورانه است. به صورت کلی داستان فیلم با اینکه ایده‌های جدیدی در خود جای داده اما در پرداخت به آن‌ها بازمانده است و عملا پس از ورود گرتل و هانسل به درون خانه جادوگر تا قبل از ده دقیقه پایانی که بخش عظیمی از فیلم را تشکیل می‌دهند، از سکانس‌های غذاخوری سرمیز و دیالوگ‌های مثلا فلسفی تشکیل شده که هیچ جذابیتی ندارند و بیننده را بسیار خسته می‌کنند، انگار که در حال تماشای فیلمی چندین ساعته است. فیلم در تلاش بوده حس ایندی بودن و فیلم‌های کمپانی A24 را به مخاطب دهد اما در چیزهایی لنگ ‌می‌زند که فیلم‌های جریان اصلی ژانر وحشت در آن مشکل دارند. فیلم در ارائه ترس نیز موفق ظاهر نمی‌شود و با اینکه آز پرکینز در فیلم‌های قبلی خود نیز علاقه‌ای به ترس‌های ناگهانی نشان نداده است اما در این فیلم موفق نمی‌شود وحشتی زیرپوستی را به مخاطب القا کند.

نقد و بررسی فیلم Gretel & Hansel

در یکی از سکانس‌های اولیه فیلم گرتل و هانسل در راه جنگل با خانه‌ای برخورد می‌کنند که به نظر خالی می‌رسد. این که چگونه این دو بدون هیچ احتیاطی وارد خانه شده و در آن مستقر می‌شوند خودش یک نکته است اما بدتر از آن موجودی زامبی‌وار است که به آن‌ها حمله می‌کند. اصولا کارکرد و فایده این سکانس هیچ وقت بیان نمی‌شود و هیج توضیحی در رابطه با آن موجود داده نمی‌شود. این درصورتی قابل قبول است که ما با دنیایی پراز موجودات فانتزی روبرو باشیم که نشان دادن آن‌ها صرفا برای فضاسازی و نشان دادن جهان داستان باشد، در صورتی که ما در این داستان هیچ موردی شبیه این موضوع نداریم. مشکل بعدی در نحوه شکست جادوگر است که با توجه به قدرت او اندکی عجیب و غریب به نظر می‌رسد و عملا کارراه‌انداز است. بازیگرهای فیلم عمدتا کار عجیب غریبی انجام نمی‌دهند. از بازیگرهای فرعی و بی‌اهمیت که بگذریم به سه بازگیر اصلی می‌رسیم. سوفیالیلیس با این که بازیگر جوان و با‌استعدادی است، در این فیلم چیزی برای عرضه ندارد که البته به شخصیت‌پردازی بد او نیز بر می‌گردد. سامی لیکی کارراه انداز است و درنهایت به آلیس کریج به عنوان جادوگر داستان می‌رسیم. نقش آفرینی او به طور کلی خوب است و این بازیگر به خوبی موفق می‌شود خبیثی و مرموزی جادوگر را به بیننده القا کند. البته هر سه بازیگر اصلی دارای سه لهجه متفاوت هستند که کارکرد آن‌ها مشخص نیست و اگر قرار نیست به آن پرداخت شود پس دلیلی ندارد برای سه شخصیتی که در یک منطقه زندگی می‌کنند، سه بازیگر با سه لهجه متفاوت در نظر گرفته شود.

Gretel & Hansel

البته فیلم تماما دارای مشکل نیست و یکی از بخش‌های مثبت آن سینماتوگرافی اثر است که هم خوب و هم باعث مشکلاتی شده است. فیلم توسط گالو الیوارس فیلمبرداری شده است و او در این کار عالی ظاهر شده است و قطعا لیاقت حضور در فیلم‌های بهتر از این را دارد. بسیاری از شات‌های موجود در فیلم تاثیرگذار و زیبا هستند و حداقل فیلم را قابل دیدن می‌کنند. بخش زیادی از فیلم در خانه جادوگر روایت می‌شود و همه چیز از نورپردازی تا بقیه موارد عالی کار شده‌اند. این نماهای جذاب با موسیقی مرموزی و تاریکی که حس فیلم‌های ترسناک دهه هشتاد را دارد ترکیب زیبایی ایجاد کرده‌اند. یکی از نکات دیگر و مثبت فیلم احترام به هوش مخاطب و ارائه‌ای روایتی بیشتر بر مبنای تصاویر است که به شخصه آن را تحسین می‌کنم و کارگردان همه چیز را با دیالوگ برای مخاطب رو نمی‌کند و اجازه می‌دهد بیننده بیشتر به فکر فرو رود. نسبت تصویر فیلم به جز چندمورد خاص مانند سکانس ابتدایی فیلم که عملا دلیل آن مشخص نیست، در اغلب فیلم ۱٫۵۵ است که یادآور فیلم‌های قدیمی است و انتخاب خوب و جذابی بوده اما این مورد با گذشت زمان به ضرر فیلم تمام شده است. با توجه به این که در این نسبت تصویر فشرده به نظر می‌رسد و این فشردگی با نماهایی ترکیب شده که شخصیت داستان در وسط قاب قرار دارد، مخاطب دچار خستگی می‌شود. این که در بیشتر نماها شخصیت‌ها در وسط قاب قرار دارند و از قانون یک‌سوم در فیلمبرداری استفاده نشده نکته منفی نیست و نشان از تلاش کارگردان برای تمرکز بیشتر برروی کاراکترهای داستان است اما این مورد وقتی ارزش دارد که فیلمنامه به اندازه کافی به شخصیت‌ها بپردازد و تمرکز مخاطب به صورت پیوسته برروی شخصیت‌ها و نه محیط، خسته کننده نشود.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


گیمرهای عزیز، خبر خوبی برایتان دارم. زمان زیادی به معرفی رسمی دو دستگاه PS5 و Xbox Series X نمانده و هیجان‌ها در اوج خود قرار دارند. به راستی عوامل سونی و مایکروسافت و سایر استودیوها و ناشران چه برنامه‌هایی برای ما دارند؟ آیا قرار است به معنای واقعی پیشرفت عظیمی داشته باشیم یا با تغییرات کوچک روبه‌رو خواهیم شد؟ اصلا چه انتظاری از بازی‌های نسل بعد داشته باشیم؟

 

ببینید تغییر سخت‌افزاری در اصل مثل یک دستور غذایی جدید می‌ماند؛ تغییری خوب. اما اگر غذا به همان کیفیت بماند، هدف از تغییر چه بوده؟ آنچه در نهایت اهمیت پیدا خواهد کرد، بازی‌هایی است که روی این کنسول‌ها می‌بینیم. این بازی‌ها چه ویژگی‌هایی باید داشته باشند؟ با توجه به شمای کلی از آنچه اخبار و شایعات می‌گویند و آنچه ما می‌خواهیم، می‌توانیم کم و بیش حدس بزنیم در چه راستایی حرکت می‌کنیم. بگذارید نگاهی داشته باشیم به آن‌چه از بازی‌های نسل بعد باید انتظار داشت. با 

بازی رایانه همراه باشید.

زمان لودینگ

بازی‌های نسل بعد

این مورد، یکی از تبلیغات محوری هر دو شرکت سخت‌افزاری است. به لطف قرار دادن SSDهای به روز و بهینه‌سازی‌شان در کنار رم ۱۶ گیگابایتی، در نسل آتی پدیده‌ی لودینگ به احتمال بسیار زیادی به تاریخ خواهد پیوست. به این ترتیب یکی از معضلات بزرگ این نسل یعنی لودینگ‌های بی‌شمار و طولانی (برای بعضی بازی‌ها می‌توان در میان لودینگ‌ها یک دوش هم گرفت!)  کنار می‌رود. البته دو مسأله در این‌جا پیش می‌آید که هنوز جوابی برایشان نداریم. یکی این که با توجه به افزایش قابل توجه حجم بازی‌های جدید، آیا کمبود حافظه‌ی داخلی به این موضوع لطمه نمی‌زند؟ ۸۰۰ گیگابایتی که سونی برای کنسولش در نظر گرفته، با هفت یا هشت بازی به راحتی پر می‌شود و جابه‌جایی دائم بازی‌ها اعصاب خردکن. بعد هم هزینه‌ی درایوهای SSD به شدت بالاست و این موضوع احتمالا تأثیر عمیقی روی قیمت هر دو کنسول بگذارد. آیا این باعث ضرر مالی نمی‌شود؟ این‌ها سؤالاتی است که در طول چند سال آتی به پاسخ‌هاشان خواهیم رسید.

۴K واقعی

بازی‌های نسل بعد

یکی از اتفاقات مهم این نسل، عرضه‌ی PS4 Pro و Xbox One X بود. هر دو کنسول با هدف رزولوشن ۴K پا به بازار گذاشتند اما نکته‌ی کلیدی این بود که هیچ کدام ۴K به معنای واقعی نبودند. پرو از یک نوع Upscaling برای ایجاد تصویر ۴K استفاده می‌کرد و وان ایکس با وجود قوی‌تر بودنش، در تست‌های فنی مختلف لنگ می‌زد و هنوز به حد PCهای قدرتمند نرسیده بود. حالا با پلی استیشن ۵ و سری ایکس، می‌توان ادعا کرد تصویر ۴K نه تنها کاملا واقعی است بلکه طبق تبلیغات، این دستگاه‌ها توان نمایش ۸K را هم دارند! البته تکنولوژی ۸K هنوز آن‌چنان میان خریداران تلویزیون‌ها و نمایشگرها رایج نشده و هزینه‌ی بالایی دارد. اما در نهایت ۴K هم تأثیر مورد انتظار را فعلا می‌گذارد و چرخه‌ی ۵ ساله‌ی کنسول‌ها را با ثبات می‌کند تا احتیاج زیادی به نسخه‌های آپگرید شده نداشته باشیم.

۱۲۰ فریم

بازی‌های نسل بعد

این یکی، از بزرگ‌ترین معضلات کنسول‌هاست. نسل قبل در حالی شروع شد که وعده و وعیدهای ۱۰۸۰ با ۶۰ فریم در ثانیه همه‌جا می‌پیچید ولی در نهایت بازی‌های بسیار کمی توانستند به این استاندارد برسند. در حالی که هر دو طرف تایید کرده‌اند پلتفرم‌هایشان می‌تواند تا ۱۲۰ فریم هم پشتیبانی کند، به نظرم کنسول‌های جدید هم در نهایت توانایی نگه داشتن ۶۰ فریم در رزولوشن ۴K را خواهند داشت. پایداری و ثبات فریم خیال کسانی را که به دنبال PCهای بسیار گران‌قیمت‌تر هستند، راحت می‌کند تا بدون هزینه‌ی اضافه (به خصوص در روزگاری که قیمت سخت‌افزارها نجومی شده) بازی‌های نسل جدید را تجربه کنند.

تجربه‌ی عمیق‌تر

بازی‌های نسل بعد

یکی از هدف‌گذاری‌های بازی‌های روز، ایجاد تجربه‌ای است که مخاطب به راحتی در آن غرق شود و چند ساعتی پای بازی بگذراند. دستگاه‌هایی مانند واقعیت مجازی و یا صدای سه بعدی با این هدف طراحی شده‌اند و بازی‌های نسل جدید می‌خواهد از تمام ابزارهای ممکن برای تعلیق استفاده کنند. سیستم لرزش کنترلر جدید سونی، استفاده از سیستم صوتی نو و به احتمال زیاد یک نسخه‌ی جدید از عینک واقعیت مجازی کمک شایانی به این موضوع می‌کند. البته کمپانی رقیب اعلام کرده سمت این تکنولوژی حرکت نمی‌کند ولی سری ایکس احتمالا چند حقه در آستینش دارد که می‌تواند این موضوع را جبران کند. افزایش رم هم نوید دنیاهای بزرگ‌تر و پویاتر می‌دهد

هزینه بیش‌تر

بازی‌های نسل بعد

البته این یکی از همین حالا هم مشخص است ولی باید به آن اشاره کنم. به نظرم سیستم سنتی بازی‌های ۶۰ دلاری این بار به شکلی رسمی تغییر خواهد کرد. همین الآن هم نگاهی به بازار بیندازید، بازی‌های استودیوهای بزرگ پر است از بسته‌های الحاقی، سیزن پس، محتوای ظاهری و غیره. حرف‌ها هم در این مورد همان قبلی‌هاست. هم استودیو به خاطر زمان بیش‌تری که می‌گذارد، پول زیادی می‌خواهد و هم ناشر که عموما تنها به فکر سودآوری است.  این موضوع به خصوص برای ما ایرانی‌ها، زیان بسیاری دارد. اگر حالا نگاهی به قیمت‌های بازی‌ها بیندازید، آثار جدید را با قیمتی زیر یک میلیون تومان نمی‌بینید. (البته سود دلال‌های وطنی به کل جداست). هر چند با حلوا حلوا گفتن دهان ما شیرین نمی‌شود ولی تنها باید امیدوار به یک ثبات نسبی باشیم.

 ارتباط دائم

بازی‌های نسل بعد

قضایای ایکس باکس وان سر همیشه آنلاین بودن را به خاطر دارید؟ به نظرم آن ایده فارغ از حرف‌های دو شرکت کم کم در طی چند سال اخیر نهادینه شده و می‌توان به خوبی حدس زد که ۹۰ درصد بازی‌های نسل پیش رو نیاز به ارتباط همیشگی با اینترنت خواهند داشت. خوشبختانه زیرساخت‌های هر دو شرکت (به خصوص سونی بعد از چندین بار هک شدن) مستحکم گشته که مشکلی از سوی آن‌ها ایجاد نشود. حالا این که ناشران چه‌قدر از این تجربه‌های همیشه آنلاین سواستفاده کنند، نمی‌توان با اطمینان چیزی گفت.

در نهایت همه‌ی این‌ها، تنها پیش‌بینی‌هایی هستند که برای بازی‌های نسل بعد بررسی کردیم. تا زمان عرضه‌ی کنسول‌ها و محک خوردنشان در بازار جهانی، نمی‌توان با قاطعیت در مورد تجربه‌هایی که قرار است در نسل آتی داشته باشیم، صحبت کرد و حداقل چند ماه یا حتی یک سال زمان برای سنجیدن بازی‌ها نیاز است. اما از یک موضوع می‌توان با اطمینان سخن گفت؛ سازندگان و ناشران در پی انقلابی اساسی برای شیوه‌ی بازی کردن مخاطبانشان هستند.

 

منبع: سایت بازی رایانه


چه طرفدار همیشگی این سری باشید و چه از طرفداران بازی‌های استراتژیک، بازی Gears Tactics برای شما انتخاب مناسبی است. با ما همراه باشید تا به بررسی برخی نکات کلیدی برای بهتر شدن در این بازی بپردازیم.

 

به گزارش 

بازی رایانه و به نقل از Dualshockers پس از انتشار بازی Gears 5 در پاییز سال گذشته تنها چند ماه برای عرضه نسخه بعدی این سری کافی بود تا بازی Gears Tactics عرضه شود؛ اما این بار در سبکی کاملا متفاوت. درحالی که بازی‌های پیشین سری گیرز همیشه در سبک شوتر سوم شخص ساخته شده بودند، این بار شاهد یک بازی ترکیبی از سری گیرز و XCOM هستیم که به بهترین شکل ممکن ساخته شده.

چه طرفدار سری گیرز باشید یا اینکه صرفا به دلیل سبک استراتژیک آن سمت این بازی آمده باشید، طراحی بازی Gears Tactics به گونه‌ای است که هر دو گروه را راضی نگه دارد. البته این تغییر سبک با وجود حفظ محیط سری گیرز، کمی تفاوت‌های جزئی دارد که برای برخی افراد تجربه جدیدی را به وجود می‌آورند.

حال ما به بررسی ۵ نکته کلیدی در این بازی می‌پردازیم تا با استفاده از آن‌ها عملکرد بهتری در بازی داشته باشید.

همیشه پناه بگیرید!

تقریبا به مانند سری اصلی که در آن پناه گرفتن پشت موانع مختلف از کلیدهای موفقیت در بازی به حساب می‌آمد، اینجا هم مانند بسیاری از بازی‌های استراتژیک و با الهام از سری اصلی، پناه گرفتن پشت موانع در بازی می‌تواند دلیل اصلی پیروزی شما باشد اما این بار با این تفاوت که این پناه گرفتن تنها برای حفظ جان کاراکتر نبوده و استفاده‌های بسیاری خواهد داشت. دید از بالا در مقابل حالت سوم شخص به شما ابن اجازه را می‌دهد تا نحوه مستقر شدن واحدهای خود در بازی را مدیریت کنید تا کمترین آسیب به آن‌ها وارد شود و همچنین زاویه دید آن‌ها را برای حمله و پوشش سایر یاران خود ببینید.

وقتی که واحدهای خود را پشت موانع برای پناه گرفتن قرار می‌دهید، یک علامت سپر بالای آن مانع برای نشان دادن اینکه کاراکتر شما پوشش داده شده نشان داده می‌شود. سپر نیمه به معنای این است که کاراکتر شما کاملا پوشش داده نشده و ممکن است آسیب ببیند. به علاوه، وقتی که نشانگر موس خود را قبل از حرکت واحدهای خود به سمت موانع و سایر نقاط در نقشه ببرید زاویه دید دشمنان خود را نیز می‌توانید ببینید.

قابلیت Overwatch

همانطور که اشاره شد به جز سری گیرز یکی از بازی‌هایی که بازی Gears Tactics از آن الهام گرفته شده XCOM است که به نظر می‌رسد یکی از قابلیت‌های اصلی خود یعنی اورواچ (Overwatch) را به این بازی قرض داده. با استفاده از قابلیت اورواچ کاراکتر شما با استفاده از یک اکشن پوینت (Action Point) یک زاویه خاص که برای او مشخص می‌کنید را پوشش می‌دهد و اگر از دشمنان کسی وارد آن شود را می‌زند تا هم یاران خود را پوشش دهید و یک استراتژی خوب برای حمله بسازید و هم اینکه از پیشروی دشمنان خود جلوگیری کنید.

وقتی که برای واحد خود اورواچ مشخص می‌کنید، یک خط از زاویه دید کاراکتر برای شما نمایش داده می‌شود. این خط می‌تواند پهن یا باریک باشد. هرچه این زاویه پهن‌تر در نظر گرفته شود منطقه وسیع‌تری هم پوشش داده می‌شود اما با دقت کمتر، و در مقابل آن اگر این زاویه باریک‌تر تنظیم شود احتمال شدت خسارت به دشمنان بالاتر می‌رود.

استفاده از اورواچ برای پوشش یاران خود و همچنین جلوگیری از دشمنان و حفظ منطقه هم در حمله و هم در دفاع نقش حیاتی در بازی دارد. به عبارتی اگر اکشن پوینت‌های خود را برای آن استفاده کنید قطعا ضرر نکرده‌اید.

دشمنان را با Execution خلاص کنید

قابلیت معروف اکسکیوشن (Execution) از سری اصلی به این بازی هم راه پیدا کرده تا از برد نزدیک دشمنان افتاده خود را تکه تکه کنید و امتیازهای بیشتری برای تیم خود بگیرید. به مانند سری اصلی گیرز که در آن وقتی دشمنان را می‌زدید قبل از مردن روی زمین می‌افتادند، در این سری نیز همین اتفاق خواهد افتاد و با انتخاب هرکدام از واحدهای خود می‌توانید آن‌ها را بفرستید تا با اسلحه خود دشمن افتاده را خلاص کنند و سپس یک اکشن پوینت اضافه به هرکدام از یارانتان اضافه شود.

گرچه در بعضی مواقع اگر زیر فشار تیرهای دشمنان باشید انجام اینکار کمی ریسکی می‌شود اما همیشه در صورت امکان آن را انجام دهید تا به علاوه مشاهده یک صحنه زیبا از نصف شدن دشمنانتان، یک اکشن پوینت برای کل تیم خود دریافت کنید و از آن به نفع خود استفادن کنید.

نارنجک‌های خود را برای مواقع ضروری نگه دارید

هرکدام از کاراکترهای بازی Gears Tactics نارنجک خاص خود را دارند که البته هرکدام استفاده خاص خود را نیز دارند. اما معمولا سر و کار شما با نارنجک‌های فرگ (Frag) یا همان نارنجک ساده و هچنین نارنجک استیم Stim خواهد بود و این دو نارنجک بیشترین استفاده را خواهند داشت. تعداد نارنجک‌های شما در این بازی نامحدود است اما چیزی که استفاده از آن را سخت می‌کند زمانی است که بین پرتاب هر نارنجک گرفته می‌شود تا بتوانید از یک تارنجک دیگر استفاده کنید، پس واجب است که به موقع از آن‌ها استفاده کنید.

نارنجک‌های ساده فرگ بهترین استفاده را برای از بین بردن گروهی دشمنانی مانند رچ‌ها (Wretches) و درون‌ها (Drones) دارند. این دشمنان به تنهایی قدرت خاصی ندارند و آسیب جزئی را وارد می‌کنند اما مشکل اینجاست که معمولا در تعداد بالا ظاهر خواهند شد. اما خوشبختانه نارنجک‌های فرگ به راحتی برای شما این مشکل را حل خواهند کرد.

دیگر نارنجک مورد استفاده که استیم نام دارد برای اضافه کردن به جان تیم یک مورد ضروری حساب می‌شود. انداختن این نارنجک بین یاران تیر خورده خود باعث می‌شود تا با قرار گرفتن در یک ناحیه مشخص به جان آن‌ها اضافه شود. گرچه این نارنجک باز هم نمی‌تواند جای یک کاراکتر کمکی مانند گیب دیاز (Gabe Diaz) را برای احیای هم تیمی‌ها بگیرد اما برای استفاده وسط درگیری‌ها هنگامی که وقت برای امدادرسانی نباشد واقعا مناسب است.

چاله‌های اضطراری را زود ببندید

چاله‌های اضطراری یا همان Emergency Holes همانطور که در بازی‌های قبلی سری گیرز هم بودند بازهم هستند تا کار را برای شما سخت‌تر کنند. هنگامی که یک چاله اضطراری در نوبت دشمن ساخته می‌شود، معمولا دوربین بازی به صورت خودکار در مقابل آن قرار می‌گیرد تا آن را سریع‌تر شناسایی کنید. پس از ظاهر شدن آن، تا وقتی که این چاله بسته نشود به صورت نا محدود دشمنان جدیدی بیرون خواهند آمد و به محض دیدن آن الویت اول شما باید نابود کردن آن باشد تا از اضافه شدن به دشمنان خود جلوگیری کنید.

شما می‌توانید با پرتاب دقیق یک نارنجک فرگ به راحتی این چاله ها را ببندید و به اضافه شدن به دشمنان خاتمه دهید؛ اما با اینکه بستن آن‌ها بسیار ساده به نظر می‌رسد، نکته قابل توجه اینجاست که این چاله‌ها گاهی در بدترین زمان ممکن، هنگامی در حال جنگیدن با گروهی دیگر از دشمنان هستید باز می‌شوند و اینجاست که کار بازیکنان را سخت‌تر می‌کنند. بنابراین همیشه یک یا دو کاراکتر که از نارنجک‌های فرگ استفاده می‌کنند انتخاب کنید تا در صورت مواجهه با این چاله‌ها به مشکل برنخورید.

 

منبع:

سایت بازی رایانه


ا نقد و بررسی فیلم The call of the wild ، یکی از آثار قابل توجه امسال همراه بازی رایانه باشید.

فیلمی به کارگردانی کریس ساندرز». بعد از تماشای فیلم The call of the wild کمی متعجب بودم؛ از این جهت که با خود تمام فیلم‌های بد و بسیار ضعیف این چند سال را مرور می‌کردم و در نهایت به دو فیلمی می‌رسیدم که در همین دو سال ساخته شده و هر دو برای من فیلم‌های تقریبا خوبی هستند. دو فیلم Togo و همین آوای وحشِ کریس ساندرز. اما آن تعجب از اینجا نشأت می‌گرفت که هردوی این آثار با محوریت یک سگ برپا شده‌اند و هردو نیز در شکل دادن به آن سگ موفق بوده‌اند. شاید سینمای امروز باید دست از ادعاهایش بردارد و اینچنین فیلم‌های کوچک و بی‌ادعا بسازد؛ حتی اگر درباره‌ی یک سگ باشد!

نقد و بررسی فیلم The call of the wild | زنده‌تر از انسان

همانطور که عرض کردم فیلم The call of the wild اثر قابل اعتنا و نزدیک به خوبیست و این یعنی یک نعمت در سینمای امروز و امسال. فیلم با وجود تمام مشکلات ریز و درشت و لکنت‌ها در یک امر به طرز شگفت‌آور و تحسین‌برانگیزی موفق است و آن، پرداخت سگ فیلم، باک» به عنوان یک کاراکترِ جان‌دار، آگاه، حساس و سمپاتیک است؛ دقیقا همانند یک انسان که در فیلمی ممکن است به یک کاراکتر باورپذیر ارتقا پیدا کند، اینجا هم باک با هوشیاری و ظرافت‌های کارگردانی به یک کاراکتر زنده تبدیل شده‌است. جالبتر اینکه در فیلم مورد بحث، اساسا فقط همین سگ تبدیل به کاراکتر شده‌است و گویی یک تنه، مخاطب را تا به انتها با خود می‌کشد. شاید یکی از ضعف‌های این فیلم همین باشد که بقیه‌ آدم‌های فیلم، بخصوص جان تورنتون» (با بازی هریسون فورد») خوب از آب درنیامده‌اند و خلأ چشمگیری در اطراف باک بوجود آمده‌است. درباره‌ این نقاط ضعف در ادامه صحبت خواهد‌شد. اما اکنون بهتر است از شروع فیلم بگوییم و معرفی‌ای که دوربین خوب فیلمساز از باک می‌کند.

فیلم آغاز می‌شود با معرفی سگِ شهرنشین، نیمچه‌لوس و پرشیطنتِ فیلم که از آنِ قاضی شهر است؛ دوربین فیلمساز از همین ابتدا تمام تمرکزش را به درستی به این سگ می‌بخشد و این موجود، به پر اهمیت‌ترین عنصرِ قاب‌های فیلمساز تبدیل می‌شود. وقتی نریشن فیلم می‌گوید: اون در شهر پادشاهی می‌کرد»، دوربین با جایگیری و اندازه نمای درست، این پادشاه بودن» را به تصویر می‌کشد و آن را به ما می‌باوراند. این نقطه‌ی آغاز روایت فیلم است. طرح و ایده‌ی فیلمنامه، قابل اعتناست و بسیار جذاب؛ بازگشت یک سگِ دورافتاده از اصل و نوع خویش به طبیعت و بازیافتن خود. ساندرز، موقعیت ابتدایی سگ و این دورافتادگی را به خوبی به تصویر می‌کشد. فیلمساز احترام زیادی برای باک قائل است و میزانسن‌ها نشان می‌دهند که این محبت، دروغین نیست؛ برای مثال یکی از لحظات خوب فیلم را مرور کنیم. باک بعد از یده شدن از جعبه بیرون آمده و قصد فرار دارد که با مردی سرخ‌پوش مواجه می‌شود و چماقی در دست. فیلمساز لحظه‌ی اصابت چماق به سگ را تماما نشان نمی‌دهد و با نمایش سایه‌ی سگ، به نوعی این ضربه خوردن را در لفافه برگزار می‌کند و اینگونه واقعا باورمان می‌شود که فیلمساز به این سگ احترام می‌گذارد. علاوه بر این، در این صحنه فیلمساز، عنصر چماق را در ذهن ما و باک می‌کارد تا در سکانس انتهایی از آن استفاده کند. نمایی که دوربین از این چماق می‌گیرد، آن را به شکل یک ترس واقعی که در وجود سگ ریشه می‌دواند تثبیت کرده و در سکانس انتهایی، باعث شکل‌گیریِ یک نبرد مهم در درون او می‌شود؛ نبردی بین این ترس و شجاعت مربوط به نژاد و نوع که در نهایت، باک بر این ترس غلبه می‌یابد. اینگونه فیلمساز با تمهیدات و جزئیات مناسب، این سگ را در دلمان جاودانه می‌کند.

سپس در مواجهه با برف و سرما، این سگ اولین مراحلِ بازگشت به اصل خود را آغاز می‌کند؛ بنظرم در این لحظات فیلمساز کمی عجله کرده و این روندِ عادت کردن به برف و سرما را – که می‌بایست بطئی و تدریجی طی می‌شد – ناگهانی رقم می‌زند؛ مثلا باک در اولین مواجهه با برف، پاهایش را به آرامی بلند کرده و روی برف‌ها می‌نشاند تا اینگونه بیگانه بودن او با این فضا را متوجه بشویم. این رفتار را متوجه می‌شویم، اما نمی‌فهمیم این سگ که اینگونه به سختی می‌تواند پایش را روی برف بگذارد، چگونه به راحتی عضو یک گروه سورتمه‌رانی شده و زمین‌های برفی را در می‌نوردد. این همان عجله‌ایست که عرض شد. اما برعکسِ این عجله‌ نادرست، شاهد یک صبوری و جزئیات دادن سینمایی از نحوه‌ وارد شدن باک به گروه سگ‌های سورتمه، نوع آشنا شدن با این کار، ارتباط برقرار کردن با دیگر سگ‌ها و در نهایت پذیرفتن رهبری هستیم؛ در یکی از صحنه‌ها، رهبر سگ‌ها به تنهایی آب می‌خورد اما به دیگر همنوعان و همکارانش اجازه‌ی آب خوردن نمی‌دهد. اینجا سگ قصه‌ ما خودش با شکستن یخ، منبعی دیگر برای آب ایجاد کرده و دیگر سگ‌های تشنه را سیراب می‌کند. این لحظات، جزئیات بسیار عالی‌ای هستند که هم سگ را صاحب یک روح باورپذیر می‌کنند و هم کلیتی از ارتباط بین باک و دیگر سگ‌ها و رهبر آن‌ها می‌سازند – که این ارتباط در ادامه به درد داستان می‌خورد.

بنظرم کارگردانی فیلم، بسیار حساب‌شده است و این را می‌شود در کنترل خوب دوربین هم در نماهای درشت و هم در نماهای باز دید؛ نماهای درشت – عمدتا – از چهره باک که واکنش‌ها و حسیات مختلف او را به خوبی و به اندازه نمایان می‌کند. علاوه بر این، کارگردانیِ صحنه‌های پر جنب‌وجوش و حرکت نیز بسیار خوب است و حتی بعضا با pov باک همراه است؛ یعنی دوربین چیزی را نشان می‌دهد که یک سگ می‌بیند و اینگونه با اهمیت قائل شدن برای این موجود، باک در میزانسن به یک کاراکتر باورپذیر مثل یک انسان بدل می‌شود؛ مثلا بیاد بیاوریم لحظه ریزش بهمن را. دوربین – که نقطه دید باک است – به راست چرخیده و حفره‌ای را در کوه از دید او نشانمان می‌دهد. اینگونه به لحاظ حسی ما به درستی با این سگ همراه می‌شویم؛ در ادامه نیز با نجات دادن تیم از خطر بهمن و همچنین ارباب خود از درون آب، بیش از پیش به ما نزدیک شده و او را دوست می‌داریم. اما در برابر این رفتار سینمایی و درست از طرف فیلمساز برای باوراندن کاراکتر و سیر تحول و بازگشتش به یک سگ واقعی، تمهیداتی را داریم که خوب نیستند و از ارزش فیلم می‌کاهند؛ مثل آن سگِ خیالیِ تیره‌رنگ با چشمانی براق که گهگاه نزد باک ظاهر می‌شود. ظاهرا فیلمساز می‌خواهد بگوید این سگ، در حکم غریزه و اصلِ وجود باک است که به شکل راهنما یا آگاهی‌دهنده خود را نشان می‌دهد. اما همینکه اینقدر خوداگاهانه این مسئله به کار برده می‌شود، یعنی فیلم از ناخوداگاهی و دل فاصله گرفته و به سراغ ذهن می‌رود. جایی که ما باید طی یک فرایند عقلی (و نه دلی) با خود بگوییم، این سگ سیاه مساویست با غریزه باک و این خوب نیست. اصولا فیلمساز کار مهمی با این سگ نمی‌کند و ایده‌ای را که جای پرداخت جدی‌تر داشت، در سطح یک نماد خوداگاهانه رها می‌کند.

فیلم در نیمه دوم بیشتر به رابطه بین جان تورنتونِ پیر و باک می‌پردازد و البته به مسئله بازگشت به حیات وحش. دوربین به شکل تحسین‌آمیزی با نماهای باز و عمومی این محیط را برایمان ترسیم کرده و زیبایی آن را به عنوان عنصری دراماتیک (محل تعلق کاراکتر اصلی فیلم، باک) و نه عنصری صرفا زیبا و بی‌کارکرد به تصویر می‌کشد. فیلمساز تقریبا از پسِ خلق این رابطه‌ بیادماندنی بین یک انسان و یک سگ بر می‌آید. این رابطه از نیمه ابتدایی فیلم و اولین ملاقات پایه‌گذاری می‌شود. تاکیدهای درستی که دوربین فیلمساز بر آن سازدهنیِ پیرمرد می‌کند در ادامه به کار او می‌آید؛ هم در خلق رفاقت و محبت بین باک و جان (می‌بینیم که هر دو در این ساز می‌دمند و این در نمایی دو نفره بسیار حس‌برانگیز است) و هم به عنوان پناهگاهی انسانی که در آخرین لحظات، باک دوباره جان را به آن فرا می‌خواند. این رابطه احتمالا به خاطرمان می‌ماند؛ رابطه‌ای که یک محبت و عشق دوطرفه در آن موج میزند. ابتدا جان، باک را از دست بدمن فیلم نجات می‌دهد و بعدتر، همین کار را باک در حق رفیقش انجام می‌دهد. رابطه‌ای دلنشین و انسانی که گویی تا ابد ادامه پیدا می‌کند؛ در انتهای فیلم می‌بینیم که باک هنگام عبور از کنار خانه پیرمرد، نگاهی به آن انداخته و انگار تمام آن خاطرات را مرور می‌کند. این، نشان از تعلق خاطر و احترام متقابلی دارد که فیلمساز آن را ارج نهاده و به ما یاداور می‌شود. علاوه بر رابطه بین این دو، ما واقعا به این بازگشت قانع می‌شویم؛ بازگشت باک به اصل خودش و طبیعتی که قلمروی واقعیِ اوست. حتی در اینجا نیز به درستی، جزئیاتی از پذیرفته شدن او نزد همنوعانش (مثل نجات یکی از سگ‌ها از غرق شدن) داریم که این بازگشت را باورپذیرتر می‌کند. این بازگشت در ارتباط گرفتن با دیگر سگ‌ها (بخصوص آن گرگ خاکستری) نمود پیدا کرده و در کنش‌هایی از باک که قبلتر از این موجود لوس ندیده‌بودیم؛ مثل صحنه‌ درگیری با بدمنِ فیلم و غلبه بر ترس از چماق. povهای باک از چماق و نماهای دیگر از چهره او عالیست و این دوگانگی درونی او را منتقل می‌کند. اما در نهایت، خشونت این سگ که با محبتش به جان همراه است غلبه پیدا کرده و گویی در این لحظه، بازگشت حقیقی او کامل می‌شود.

نقد و بررسی فیلم The call of the wild

در بالاتر به برخی از ضعف‌های فیلم اشاره کردم و اکنون سعی می‌کنم باقی این مشکلات را یاداور شوم. بنظرم اساسا فیلم، از جانب فیلمنامه ضربه می‌خورد و نه کارگردانی. یکی از کمبودهای فیلمنامه به روایتی باز می‌گردد که در آن، یکدستی و هماهنگیِ یک روایت واقعی دیده نمی‌شود. درواقع منظورم این است که روایت فیلم، دو یا سه پاره بنظر می‌رسد و این قسمت‌های مختلف چندان با هم هماهنگ نیستند و یک کلیت یکدست را شکل نمی‌دهند. یعنی قسمت‌های پایانی فیلم (بازگشت به طبیعت با جان) هیچ ربطی به بخش آشنایی با آن ارباب سیاه‌پوست و رهبری سورتمه ندارد. متاسفانه این دو قسمت به طرز عجیبی ناموزون اند و فقط با چسب‌کاریِ زمختی به یکدیگر وصله شده‌اند. وقتی ناگهان به قسمتِ فروش سورتمه و سگ‌ها رسیدیم، به شخصه با خود احساس کردم که چرا فیلمنامه‌نویس اینگونه این پایان را رقم زده و اصلا در ادامه می‌خواهد چه کند تا روایت، یکدست باقی بماند. با ورود داستان به فاز جدید و اصلی خود، این مشکل بیشتر به چشم آمد و دوپارگی روایت به شدت چشمگیر شد. بخصوص که در انتها می‌بینیم، نیم ساعت انتهایی (مربوط به آن طبیعت و بازگشت باک) نقطه اصلی اتکای فیلم است و انگار از ابتدا تا به انتها همه چیز باید در خدمت آن باشند. اما این اتفاق در طول روایت رقم نمی‌خورد و همانطور که عرض کردم، قسمت سورتمه‌رانی کاملا به فیلمنامه وصله شده و این وصله به چشم می‌آید.

مشکل مهم دیگر در شخصیت‌پردازی جان تورنتون است. فیلمساز قصد دارد تا شباهتی بین جان و باک بتراشد. این قصد را می‌توان در سکانسی که بین نامه نوشتن جان و تنهایی و زوزه‌ کشیدن باک کات می‌دهد دید. قصه پسرِ مُرده جان چندان تاثیرگذار نیست و باعث نمی‌شود تا تنهایی این دو شباهتی به هم پیدا کند. فیلمساز قصد دارد تا با ایجاد این شباهت، دعوت‌کننده انسان به اصل خودش و دیگر انسان‌ها باشد. همانگونه که می‌بینیم هنگامی که باک به نژاد و همنوعان خودش بازگشته و احساس رضایت می‌کند، جان طلاها را به آب برگردانده و تصمیم به بازگشت می‌گیرد. گویی او نیز راه خود را از طریق همراهی با باک یافته‌است. اما به همان دلیل ضعف فیلمنامه در شکل دادن شخصیتِ جان، این مضمون خوب از آب درنمی‌آید. شاید این به همان دلیل دوپارگی روایت نیز باشد؛ طبیعتا وقتی زمان زیادی به مسائلِ فرعی می‌گذرد، مسئله اصلی فیلمساز (شباهت بین تنهایی جان و باک که هردو را به اصلشان باز می‌گرداند) در این بین گم می‌شود. نکته آخر هم اینکه تلاش فیلمساز برای خلق یک افسانه از طریق فاصله انداختن بین ما و سگ قصه (توسط نریشن از ابتدا تا به انتها) چندان موفق نیست. این تلاش برای خلق افسانه را هم در تکرار کردنِ مدامِ لغت افسانه» می‌توان دید و هم در خیالین بودن این سگ و هوشش. اما وقتی یک افسانه (که می‌تواند تماما هم رئالیستی نباشد و اینگونه خیالین بودن سگ در ساختار فیلم باور شود) از آب درمی‌آید که این فاصله‌گذاری توسط نریشن، درست انجام شود. درواقع کسی که داستان را تعریف می‌کند (نریتور) باید خود، یک کاراکتر مهم و باورپذیر باشد که کمی سوژه اصلی را به بک‌گراند هُل دهد. اما اینجا، نریتور (جان تورنتون) توانایی این را ندارد که فاصله مناسبی بین ما و باک ایجاد کند تا افسانه خلق شود. در نهایت هم همان سگ حضورش پررنگ‌تر و واقعی‌تر از همه بنظر می‌رسد و از همه زنده‌تر!

 

منبع: سایت بازی رایانه


بازی Cyberpunk 2077

بازی Cyberpunk 2077 (سایبرپانک ۲۰۷۷) در انتها توسعه خود قرار دارد و استودیو سی دی پراجکت رد قصد دارد آن را برای انتشار در شهریور یا همان سپتامبر سال جاری آماده سازد. تاکنون اطلاعات بسیاری منتشر شد و حال نوبت به جزئیات بیشتر رسید.

 

بنابرگزارش بازی رایانه به نقل از توییتر بازی Cyberpunk 2077، سازندگان این عنوان از باند جدیدی به نام Voodoo Boys رونمایی کردند. این باند از گروهی تشکیل شده که به منطقه‌ای در Pacifica تعلق دارند.

این گروه از افرادی تشکیل نشده که به کشف اسرار the Old Net و Blackwall بپردازد، بلکه مجموعه‌ای هکر هستند که می‌توانند به مسدود سازی شبکه‌ها بپردازند. بنابراین با یک باندی از نخبگان رو به رو خواهیم شد که مقابله با آنها امر آسانی نیست. مقابله با گروه یا باند Voodoo Boys مهارت زیادی می‌طلبد و باید پیش از مواجه با آنها دارای مهارت کافی باشید. تاکنون باندهای مختلفی از دنیای بازی Cyberpunk 2077 معرفی شده و هر یک دارای اعضایی خاص هستند.

بازی Cyberpunk 2077

بدون شک شخصیت وی می‌تواند با مهارت‌هایی به لطف شما آنها را شکست دهد. بازی Cyberpunk 2077 در شهر نایت سیتی جریان دارد، شهری مملو از باندهای خطرناک که برای رویارویی با آنها باید از قبل برنامه ریزی داشته باشید. در این بازی فناوری حرف اول را می‌زند و خط داستانی و شخصی سازی کارکتر بسیار پرجزئیات است.

بنابراین برای به پایان رساندن این بازی با جزئیات بزرگ نیاز به گذشت روزهاست نه ساعت‌ها. همچنین باید به گرافیک قدرتمند آن هم اشاره کرد. در هر صورت تا سپتامبر امسال باندهای دیگری هم معرفی خواهد شد و تنها نباید به Voodoo Boys بسنده کرد.

شخصیت V به عنوان یک کارکتر جذاب شما را با دنیای سایبرپانکی رو به رو خواهد کرد که تاکنون مشاهده نکردید. ناگفته نماند بازی Cyberpunk 2077 برای پی اس ۴، پی اس ۵، پی سی، ایکس باکس سری ایکس و ایکس باکس وان و استادیا در اواخر تابستان امسال منتشر خواهد شد.

منبع:

سایت بازی رایانه

 

 


جدیدترین اقتباس از سری بازی‌های Mortal Kombat با سکانس افتتاحیه فوق‌العاده‌اش تبدیل به بهترین اقتباس از این مجموعه و یکی از بهترین اقتباس‌های ویدئوگیمی می‌شود. در ادامه با نقد و بررسی انیمیشن Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge همراه بازی رایانه باشید.

این روزها به نظرم دیگر نیازی نیست از کیفیت پایین فیلم‌هایی که از روی بازی‌های ویدئویی اقتباس می‌شوند نامی ببرم. فیلم‌هایی که هرازگاهی با هدف شکستن طلسم این روند ناامیدکننده عرضه می‌شوند و درنهایت به موفقیتی حداقل از حیث هنری دست پیدا نمی‌کنند. فیلم‌هایی که البته برای جذب طرفداران و دادن تجربه‌ای نزدیک به بازی‌ها با چالش‌هایی اساسی روبرو هستند که پرداخت به این چالش‌ها در محتوای این نقد نمی‌گنجد و خود مقاله‌ای دیگر می‌طلبد. در این میان سری بازی‌های محبوب Mortal Kombat که از سال‌های دور در صنعت بازی خوش درخشیده‌اند، در طی سال‌های اخیر اقتباس‌های متعدد سینمایی و بعضا تلویزیونی به خود دیده است. اقتباس‌هایی که هیچکدام موفق نشده‌اند ویژگی‌های اصلی این سری را به خوبی در قالب یک فیلم یا سریال پیاده کنند. حال جدیدترین اقتباس این مجموعه در قالب انیمیشنی با نام Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge عرضه شده و اگرچه مشکلاتی دارد که به آن‌ها خواهیم پرداخت اما موفق شده بسیاری از ویژگی‌های اساسی این مجموعه را به خوبی در قالب انیمیشنی دوبعدی پیاده کند.

نقد انیمیشن Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge | غلتیده در خون

Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge

از آن جایی که ممکن است بسیاری بازی‌ها را تجربه نکرده باشند و از داستان فیلم تاحدودی آگاه نباشند در ادامه سعی شده با توجه به ماهیت هسته‌ داستان خلاصه‌ای از داستان انیمیشن به دور از هرگونه اسپویل ارائه شود. داستان فیلم روایتگر ارباب گروهی از نینجاها به نام هانزو هاساشی است که درگیر اتفاقاتی شده که او را در مسیر انتقام و تبدیل شدن او به اسکورپین قرار می‌دهد. انتقامی که مقدمه‌ای برای ورود به داستان مبارزات بین دنیاها می‌باشد. مبارزاتی که هر نسل بین تعدادی از جنگجویان برتر هر دنیا برگذار می‌شود و درصورتی که یکی از این دنیاها به پیروزی کافی در مقابل دیگری دست یابد بر آن سلطه پیدا می‌کند. در این میان جنگجویان زمین با نام‌های لیوکانگ، سونیا بلید و جانی کیج به رهبری ارباب ریدن درتلاش‌اند تا در این مبارزه برای جلوگیری از نابودی زمین پیروز شوند. داستان به طور کلی چیز جدیدی برای طرفداران قدیمی مجموعه ندارد و صرفا مخلوطی از یک چیز قدیمی و جدید است که البته با توجه به این که به نظر می‌رسد انیمیشن قرار است شروعی بر یک مجموعه باشد، تصمیم سازندگان برای پرداخت به این داستان و آشناکردن مخاطبان جدید با این دنیا تاحد زیادی قابل درک است. البته این به این معنا نیست که انیمیشن جذابیتی برای طرفداران نخواهد داشت، بلکه سازندگان به خوبی موفق شده‌اند همان داستان را بعضا با جزئیاتی متفاوت به خوبی به نمایش بگذارند. انیمیشن از همان ابتدا با نماهایی شروع می‌شود که تکلیف خود را با مخاطب روشن می‌کند و نخ‌هایی به او می‌دهد که مخاطب خودش را برای ادامه مسیر آماده کند. سکانس افتتاحیه‌ی انیمیشن با محتوای خشن و دردناکش به جرئت یکی از بهترین افتتاحیه‌ها را در بین انیمیشن‌ها و فیلم‌های هم سبک خود دارد و از همان ابتدا فرضیه دراماتیک داستان را بنا می‌کند.

Mortal Kombat Legends: Scorpion's Revenge

پرده اول فیلم به خوبی مخاطب را با دنیای انیمیشن، مبارزات بین دنیاها و اسکورپین آشنا می‌کند و ایراد خاصی نمی‌توان به آن گرفت اما هرچه جلوتر می‌رویم در پرده دوم مشکلاتی گریبان گیر انیمیشن می‌شود. فیلم به جای پرداخت بیشتر به اسکورپین رفته رفته تمرکز خود را برروی مسابقات می‌گذارد و نمی‌تواند بالانس کافی را بین روایت این دو داستان رعایت کند. این مورد از این حیث اهمیت بیشتری دارد که فیلم با پسوند انتقام اسکورپین عرضه شده و سکانس عالی افتتاحیه به او مربوط می‌شود و قرار است به روند شکل گیری شخصیت اسکورپین بپردازد. این عدم پرداخت کافی به اسکورپین درنهایت به شخصیت پردازی او لطمه زده است. هیچ لایه‌های داستانی جدیدی برای اسکورپین بیان نمی‌شود و انیمیشن از پرداخت به مشکلات درونی و پیچیدگی‌های تبدیل شدن هانزو هاساشی به اسکورپین چشم پوشی می‌کند. درواقع همان گونه که نویسندگان درپرداخت بیشتر به داستان کلی و نوآوری جدید تنبلی کرده‌اند در پرداخت به شخصیت اسکورپین نیز توجه کافی نداشته‌اند. پرداخت بقیه شخصیت‌های داستانی نیز تاحدودی به همین شکل است. ارباب ریدن که بیشتر از بقیه تک بعدی به نظر می‌رسد و از همان ابتدا با لحن و عملکردش مرزبندی اخلاقی و شخصیتی او مشخص است و درجاهایی سعی شده با دیالوگ‌هایی تقریبا فان جدی بودن او را مقداری کاهش دهند که وصله چندان جالبی نیست. شخصیت‌های لیوکانگ و سونیا بلید در مقایسه با ریدن شخصیت پردازی بهتری دارند و درنهایت جانی کیج با شخصیت شوخ طبعی که دارد به خوبی موفق می‌شود از روند یکنواختی انیمیشن بکاهد البته که پرسونای او برخلاف گفته ریدن تا انتها تغییر چندانی به خود نمی‌بیند. البته شخصا معتقدم بسیاری از این مشکلات نتیجه زمان کوتاهی است که برای انیمیشن در نظر گرفته شده. زمان ۸۰ دقیقه‌ای انیمیشن قطعا برای پرداخت به دو داستان مجزا و پرداخت به شخصیت‌های متعدد اصلی و فرعی کوتاه است. فیلم البته در پرده سوم موفق می‌شود با توئیست‌ها و مبارزاتی جذاب دوباره به روند با کیفیت خودش در پرده اول دست پیدا کند. درنهایت انیمیشن به گونه‌ای به پایان می‌رسد که خبر از مجموعه‌ای بلند می‌دهد. مجموعه‌ای که با توجه به کیفیت خوب قسمت اول آن امید زیادی به آن است. همچنین درصورتی که از طرفدارن سری باشید، استراگ‌های جذابی برای کشف کردن در انیمیشن وجود دارد.

اولین اقتباس با درجه سنی R از این سری به خوبی موفق شده مبارزاتی جذاب، خونین و پرتنش را برای طرفدارن به ارمغان بیاورد و وفاداری دقیقی نسبت به بازی‌ها دارد. سکانس‌های جذابی که گاها با نماهایی X-ray از خردشدن استخوان‌ها و موسیقی‌های جذاب و باکیفیت ترکیب شده و سمفونی خونینی را می‌سازند. در صحنه‌های مبارزه همه چیز از زوایا و حرکت دوربین گرفته تا حرکات به زیبایی هرچه تمام‌تر انجام شده و این نشان از آشنایی کافی سازندگان به مبارزات بازی‌ها بوده است. البته تعدادی از مبارزات انیمیشن (نظیر مبارزه لیوکانگ و کیتانا) کوتاه هستند و به محض رسیدن به اوج تنش تمام می‌شوند که ممکن است برای بعضی از مخاطبان آزار دهنده باشد. این مشکل بازهم ریشه در زمان کوتاه انیمیشن دارد که در پیش ذکر شد.

طراحی بصری انیمیشن به ویژه افکت‌های ویژه‌ای که در مبارزات به کار رفته، به زیبایی کارشده است و نماهای پس زمینه که طراحی انیمه‌واری دارند از جزئیات خوبی برخوردار هستند. صداگذاری شخصیت‌‌ها که در تعدادی از آن‌ها از صداپیشه‌های قدیمی بازی استفاده شده به خوبی انجام شده است و از این لحاظ مشکلی دیده نمی‌شود. البته صدای ویژه و بروس‌لی گونه لیوکانگ در هنام مبارزات مقداری ضعیف کار شده است و اذیت کننده است.

 Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge

در پایان نقد و بررسی انیمیشن Mortal Kombat Legends: Scorpion’s Revenge باید گفت که جدیدترین اقتباس از سری Mortal Kombat در قالبی انیمیشنی دوبعدی به خوبی موفق می‌شود مبارزاتی درخور و شایسته نام خود ارائه دهد و با ارائه‌ داستانی باکیفیت که البته حاوی مشکلاتی در ابتدای کار است، آغازکننده مجموعه‌ جدیدی باشد. مجموعه‌ای که با توجه به قسمت اول آن امید زیادی به آن خواهد بود و سازندگان اگر مشکلات قسمت اول را تکرار نکنند قطعا بهترین اقتباس‌های ویدئوگیمی تاریخ را تقدیم مخاطبان خواهند کرد. موفقیتی که با توجه به انتقام اسکورپین» اصلا دور از ذهن نیست.

 

منبع: سایت بازی رایانه

 

 


کنسول Xbox Series X

سازنده بازی Chorus اخیرا اظهار کرده که ساخت و طراحی بازی‌ بر روی کنسول Xbox Series X از هر کنسولی راحت‌تر بوده و آنها در ساخت بازی خود برای این کنسول نسل جدید کار آسان‌تری داشته‌اند.

 

به گزارش 

بازی رایانه، با اینکه رویداد آنلاین اخیر 

Inside Xbox 2020 آنچه که انتظار می‌رفت نبود و زیاد شاهد گیم‌پلی خاصی از بازی‌ها نبودیم، اما به هر حال در این رویداد بازی‌های متعددی معرفی شدند که برخی از آنها نمایش خوبی از گرافیک کنسول نسل بعد ایکس باکس سری ایکس را به تصویر کشیدند؛ و بازی سبک شوتر و فضایی Chorus هم از آن دسته محسوب می‌شود.

بازی Chorus هم مانند بسیاری از بازی‌های معرفی شده در این رویداد، برای پلتفرم‌های مختلفی عرضه خواهد شد (حتی PS4 و Xbox One)؛ اما به نظر می‌رسد که سازندگان بازی در شرکت فیش‌لبز (FishLabs) هنگام طراحی بازی برای کنسول نسل بعد مایکروسافت کمی کارشان متفاوت‌تر بوده است.

جوهانز کولمان (Johannes Kulmann)، از مدیران شرکت فیش‌لبز در مصاحبه اخیر خود با یوروگیمر اظهار داشته که انتقال و ارتقا بازی آنها از ایکس باکس وان به کنسول Xbox Series X کار بسیار راحت‌تری برایشان بوده و همچنین طراحی بازی برای این کنسول به نسبت هر کنسول دیگری تجربه خوشایندتری خواهد بود.

باید بگویم که انتقال بازی از ایکس باکس وان به این کنسول جدید واقعا کار راست و پوست‌کنده‌ای بود که به راحتی انجام شد. کار با سیستم این کنسول جدید واقعا برای ما هیچ چالش جدیدی نبود.

آزادی عمل شما با این کنسول بسیار بیشتر خواهد بود. اصلا جای نگرانی برای فریم ریت و افت آن وجود ندارد بلکه می‌توانید از جهاتی از فریم بالاتری هم استفاده کنید؛ و در آخر، ساخت بازی برای کنسول ایکس باکس سری ایکس از طراحی برای هر کنسول دیگری راحت‌تر است.

البته به هر حال این تنها یک نظر شخصی از این سازنده است و با پیشرفت‌های هر دو کنسول نسل آینده PS5 و Xbox Series X با سخت‌افزار قوی، قطعا کار ساخت بازی برای هردو آنها تجربه راحت و آزادانه‌تری برای بازیسازان خواهد بود.

بازی Chorus برای عرضه بر روی پلتفرم‌های PS4 ، PS5 ، Xbox One ، Xbox Series X ، و همچنین PC و کنسول ابری Stadia در سال ۲۰۲۱ برنامه‌ریزی شده است.

 

منبع: بازی رایانه


رویداد Inside Xbox 2020

چند روز پیش شاهد رویداد Inside Xbox 2020، یک استریم آنلاین برای رونمایی از بازی‌های کنسول نسل بعد ایکس باکس سری ایکس بودیم؛ اما این رویداد تا چه حد انتظارات کاربران را برآورده کرد؟ با بازی رایانه همراه باشید.

 

به گزارش 

بازی رایانه و به نقل از 

Gamer Headquarters چند روز پیش رویداد Inside Xbox 2020 به عنوان یکی از اولین رویدادهای آنلاین امسال به طرز عجیبی پخش شد و بدون شک اگر آن را نگاه کرده باشید، قطعا متوجه سرعت بالای پیش بردن اخبار و معرفی بازی‌ها بدون وقفه شده‌اید؛ به حالتی که فرصت کافی برای توضیحات کارگردانان و سازندگان بازی‌ها وجود نداشت و انگار می‌توان گفت که قصد زودتر تمام کردن آن بود.

رویداد Inside Xbox 2020

اما جدای از آن با وجود پخش شدن برخی تریلرهای جذاب و هیجان‌انگیز از بازی‌هایی در ژانرهای مختلف، می‌توان گفت که این معنای واقعی رونمایی از بازی‌ها در چنین رویدادی نیست. تغییراتی که در چند سال اخیر در نحوه معرفی بازی‌ها شکل گرفته، به گونه‌ای مسیر شرکت‌های بازیسازی را از رونمایی گیم‌پلی و گرافیک اصلی بازی به پخش چند تریلر سینماتیک عوض کرده است. به علاوه آن، چیزی که کاربران واقعا انتظارش را داشتند، به جز تریلرهای جذاب قطعا دیدن یک گیم‌پلی از صحنه‌های درون بازی برای ارزیابی قدرت و گرافیک بازی‌ها در کنسول‌های نسل بعد بود.

با این حال برخی بازی‌های معرفی شده در این رویداد واقعا فوق‌العاده به نظر می‌رسیدند؛ معرفی عنوان ترسناک The Medium و تریلر بی نظیر بازی Scorn بدون شک از اتفاقات جالب و هیجان انگیز این رویداد محسوب می‌شوند. البته در کنار آن عناوین دیگری هم مانند DIRT 5 معرفی شدند اما باید بگویم که این معرفی این بازی‌ها هرچند هم که تریلر آنها سینماتیک و گرافیک بالا باشد، باز هم آن چیزی نیست که برای معرفی قدرت پردازش کنسول نسل بعد خود از آن توقع داشته باشید. بازی‌های معرفی شده در این رویداد، اکثرا همان عنوان‌هایی هستند که در E3 هرساله بین معرفه‌های شرکت‌های بزرگ و نام آشنا از آنها اسم برده می‌شد تا جای پیشرفت آنها وجود داشته باشد.

رویداد Inside Xbox 2020

به هر حال هنگام معرفی بازی‌های جدید کنسول‌های نسل بعد ۲ مسئله کلی که در این رویداد به شدت غیبتشان حس می‌شد مطرح می‌شود: اول اینکه بهتر است از بازی‌های چند شرکت بزرگ و قدرتمند (نه صرفا یک تیم، هرچند که کارشان عالی هم باشد) برای ارزیابی توان سخت افزاری کنسول مورد نظر رونمایی شود تا در کنار هیجان به پایان رسیدن انتظار برای آن بازی، گرافیک خیره کننده و توانایی کنسول جدید مورد توجه بینندگان قرار گیرد؛ و دومین مسئله اینکه نقد بازیسازان، در کنار به نمایش درآمدن دقایقی از گیم‌پلی اصلی بازی برای دیده شدن توان گرافیکی کنسول نسل آینده واقعا امری ضروری حساب می‌شود که تقریبا می‌توان گفت به هیچ وجه رعایت نشده بود.

البته ناگفته نماند که این رویداد از یک نظر دیگر هم به طرز جدی از طبیعت خود دور شد و آن هم معرفی بازی‌های شرکت‌های خاص و انحصاری مایکروسافت و ایکس باکس برای کنسول نسل بعد خود بود. همانطور که از نام این رویداد پیداست، مهمترین اتفاق در آن باید به معرفی و تحلیل‌های شرکت‌های وابسته و انحصاری بپردازد تا در کنار آن شاهد رونمایی شرکت‌های دیگر از بازی‌هایشان باشیم. اما چیزی که در این رویداد اتفاق افتاد دقیقا برعکس ماجرا بود.

رویداد Inside Xbox 2020

در کنار همه این اتفاقات، موضوع دیگری که از مشکلات اصلی این رویداد به حساب می‌آمد، کوتاه بودن زمان آن بود. پخش کردن چند قطعه ویدئو کوتاه از بازی و سلام کردن به بعضی از سازندگان شاید بهترین فکری نبود که می‌توانست پشت این استریم زنده باشد! به علاوه، شاید اگر برخی از این مکالمه‌ها به صورت از قبل ضبط شده همراه با ادیت و افزایش طول زمان رویداد انجام می‌شد، شاهد ویدئوی جذاب‌تری بودیم.

با این حال شاید بهترین کار برای عملکرد بهتر رویداد Inside Xbox 2020 دست نگه‌داشتن و زمانبندی بهتر تا ماه جولای (اواسط تیرماه) بود تا با آماده شدن عنوان‌های معروف و بزرگ‌، شاهد نمایش بهتری از کنسول نسل بعد ایکس باکس سری ایکس می‌بودیم.

 

منبع:

بازی رایانه

 


شایعه: انتشار ریمستر بازی Diablo 2 در سال ۲۰۲۰ریمستر بازی Diablo 2

طبق خبر‌های منتشر شده، استودیو Vicarious Visions ریمستر بازی Diablo 2 را در یک چهارم آخر سال ۲۰۲۰ منتشر می‌کند.

به گزارش بازی رایانه،‌ زمانی که از بازی StarCraft: Remastered رونمایی شد، طرفداران بازی‌های شرکت بلیزارد درخواست‌های زیادی برای ریمستر Diablo 2 را به این شرکت دادند. در آن زمان طراح اصلی بازی، دیوید برویک (David Brevik) این کار را مشکل خواند چون به گفته‌ او بسیاری از فایل‌های گرافیکی مربوط به بازی از بین رفته بودند.

با این وجود بر اساس گزارش‌های منتشر شده از وبسایت فرانسوی Actugamin یکی از استودیوهای زیر مجموعه شرکت Activision به نام ویکاریوس ویژن (Vicarious Visions) در حال ساخت ریمستر دیابلو ۲ هستند و به احتمال زیاد Diablo 2 Resurrected نام دارد. یکی از کارکنان سایت Actugaming در گذشته خبر از رونمایی بازی‌های Diablo 4، Shadowlands و Overwatch 2 را پیش از آن که در مراسم بلیزکان معرفی شوند داده بود، پس می‌توان تا اندازه زیادی به این وبسایت اعتماد کرد.

ویکاریوس ویژن Destiny 2 را برای PC پورت کرده و بر روی ریمستر بازی‌ Crash Bandicoot N. Sane Trilogy نیز کار کرده است؛ پس انتخاب این استودیو برای ریمستر دیابلو ۲ کار منطقی به نظر می‌رسد.

با توجه به اینکه Warcraft 3 Reforged با استقبال خوبی همراه نبود باید منتظر ماند تا دید که آیا این بار با Diablo 2 Resurrected دوباره خود را در دل هواداران جا می‌کنند یا به همان سرنوشت ریمستر وارکرفت ۳ منجر می‌شوند.

منبع:

بازی رایانه

 


گویندگان بازی DiRT 5 مشخص شدند ؛ نولان نورث و تروی بیکر​​​​​​​بازی DiRT 5

طبق اخبار منتشر شده از سوی کارگردان بازی DiRT 5 دو تا از گویندگان محبوب بازی‌های ویدیویی یعنی نولان نورث و تروی بیکر در این بازی صداپیشگی می‌کنند.

به گزارش بازی رایانه، زمانی که ما به بازی‌های ماشین سواری فکر می‌کنیم بیشتر به نحوه گیم‌پلی، جاده‌های و برند‌ ماشین‌های داخل بازی توجه می‌کنیم اما DiRT 5 بدون شک این نوع تفکر را به وسیله به کارگیری صداپیشگان نام آشنای صنعت بازی‌سازی تغییر داده است.

بر اساس خبر منتشر شده از سوی کارگردان این بازی یعنی رابرت کارپ (Robert Karp) در مود کمپین بازی از نولان نورث و تروی بیکر برای صداگذاری کاراکتر‌ها استفاده شده است. اگر با نام این دو نفر آشنا نیستید مطمئن باشید که حتما صدای آن‌ها را شنیده‌اید. نورث گوینده ناتان دریک (Nathan Drake) در بازی آنچارتد و بیکر گویندگی جول (Joel) در بازی The Last of Us را بر عهده داشته‌اند. این دو گوینده تنها در نقش این دو نفر نبوده‌اند بلکه در طول ۱۰ تا ۱۵ سال قبل در بسیاری از بازی‌ها ایفای نقش کرده‌اند.

آن‌ها در بازی DiRT 5 در حالت کمپین وظیفه روایت داستان را برعهده دارند. هر دو آن‌ها به عنوان راهنما در بازی به بازیکنان کمک می‌کنند؛ البته هنوز معلوم نیست که به چه اندازه در بازی حضور دارند اما همین که نام آن‌ها را کنار همدیگر می‌بینیم هیجان‌زده می‌شویم.

DiRT 5 برای پلتفرم‌های پلی استیشن ۴ و ۵، ایکس باکس سری ایکس و وان، PC و گوگل استادیا منتشر می‌شود.

 

منبع:

بازی رایانه

 


بازی Resident Evil 8 - بازی رایانه

به تازگی یکی از کارکنان کپکام» اطلاعات بیشتری را در مورد بازی معرفی نشده Resident Evil 8 منتشر کرد.

 

به گزارش بازی رایانه، اطلاعات جدیدی از بازی معرفی نشده Resident Evil 8 منتشر شده است که به خشونت بالا و تاریکی بیشتر آن نسبت به نسخه‌های قبلی سری خبر می‌دهد. بعد از شکست‌های متوالی سری بازی رزیدنت ایول» در ارائه یک تجربه ترسناک، نسخه هفتم بازی بعد از سالیان طولانی دوباره توانست نشان دهد که چرا این سری یکی از مشهورترین بازی‌های ترسناک تاریخ به حساب می‌آید. نسخه هفتم با تغییر دوربین سوم شخص این سری به دوربین اول شخص، توانست المان ترس در بازی را به حد زیادی بالاتر ببرد و با طراحی‌های جذاب خود، طرفداران این سبک را بار دیگری به سمت این سری کشاند. حال به نظر می‌آید که نسخه هشتم این سری قرار است یک پله بالاتر برود و تجربه‌ای خونین‌تر را نسبت به نسخه‌های قبلی این سری به طرفداران ارائه دهد.

یکی از کارکنان قدیمی کپکام، گولم داسک»، اطلاعات بیشتری را از بازی معرفی نشده کپکام ارائه کرد. به گفته او، نسخه هشتم سری رزیدنت ایول، تاریک‌ترین اتمسفر و خونین‌ترین لحظات را در بین تمام نسخه‌های این سری دارد. او اضافه کرد که دشمنان در این بازی، شاید یکی از ترسناک‌ترین دشمنانی باشند که در طول این سری مشاهده کرده‌اید. قبل‌تر هم اطلاعات بیشتری در مورد این بازی معرفی نشده منتشر شد؛ از اول شخص بود دوباره دوربین بازی تا وجود المان‌های توهم و ترس روانی. همچنین اعلام گردید که بازی به احتمال زیاد با نام Resident Evil 8 Village معرفی خواهد شد و در سال ۲۰۲۱ روانه بازار می‌شود. به گفته آقای گولم داسک، زمان زیادی به معرفی بازی نمانده است و از هیجان بالای خود به دلیل نزدیک شدن به زمان معرفی بازی خبر داد.

با توجه به موفقیت بالای نسخه هفتم، انتظار می‌رود که کپکام ویژگی‌های زیادی از نسخه هفتم را وارد نسخه بعدی این سری کند. با اینکه رزیدنت ایول ۸ به صورت رسمی معرفی نشده است، اما منابع خبری که نوید از انتشار این بازی می‌دهند، کاملا معتبر هستند و نمی‌توان این اخبار را به عنوان شایعاتی بی‌اساس در نظر گرفت پس احتمال می‌رود در آینده‌ای نزدیک نسخه هشتم این سری محبوب توسط کپکام معرفی شود و طرفداران این سبک را بیش از همیشه به وجد آورد.

 

منبع:

بازی رایانه


سریال The Witcher از فصل دوم Wild Hunt را معرفی می‌کندسریال The Witcher

به نظر می‌رسد که نتفلیکس می‌خواهد در فصل دوم سریال The Witcher گروه الف‌های آئن‌ال یعنی The Wild Hunt را معرفی کند.

 

به گزارش بازی رایانه و با توجه به منابع داخلی، نتفلیکس و لارن هیسریچ قصد دارند که در فصل دوم سریال The Witcher با نقش‌آفرینی هنری کویل به عنوان گرالت، شکارچیان وحشی دنیای الف‌ها را معرفی کنند. طرفداران فرنچایز ویچر و بخصوص گیمرها این گروه را از بازی The Witcher 3 می‌شناسند که در آن به عنوان آنتاگونیست‌های اصلی حضور داشتند.

شکار وحشی در کتاب‌های ویچر نقش کمرنگی دارند اما هنوز هم یکی از تهدیدهای اصلی برای سیری و گرالت هستند. از همین جهت، تیم نویسندگان سریال ویچر قصد دارد اردین و سوارکاران سیاه او را در دومین فصل به تصویر بکشد و نقش آن‌ها را در آینده داستان این حماسه فانتزی مشخص کند.

هنوز اطلاعات دیگری در مورد چگونگی معرفی این موجودات نداریم، اما اگر از طرفداران قدیمی مجموعه ویچر هستید، این گزارش می‌تواند نوید یک فصل هیجانی و جذاب را به شما بدهد.

 

منبع:

بازی رایانه


نمایشگاه بازی‌ توکیو ۲۰۲۰ TGS کنسل شد

نمایشگاه بازی توکیو

نمایشگاه بازی توکیو ۲۰۲۰ که با نام انحصاری تی‌جی‌اس (TGS) هم شناخته می‌شود برای سال ۲۰۲۰ کنسل شد تا به مانند برخی دیگر از رویدادهای بازی‌های رایانه‌ای به صورت آنلاین برگزار شود.

 

به گزارش 

بازی رایانه  نمایشگاه بازی توکیو هم به مانند برخی دیگر از رویدادهای بازی‌های رایانه‌ای بخاطر انتشار ویروس کرونا (COVID-19) کنسل شد؛ که البته با وضعیت این روزها منطقی به نظر می‌رسد. به هر حال بسیاری از رونمایی‌های این رویداد در گذشته هم به صورت استریم انلاین در برنامه پخش و معرفی می‌شدند پس با اتفاق تازه‌ای برای این نمایشگاه مواجه نیستیم.

اما جدای از کنسل شدن نمایشگاه، در استریم آنلاین این رویداد احتمالا باید شاهد رونمایی از برخی بازی‌ها برای کنسول‌های بعد PS5 و Xbox Series X باشیم؛ که در کنار آن سایر بازی‌های ژاپنی امسال نیز معرفی خواهند شد و باید دید که دورکاری و طراحی در خانه بر روی ساخت این بازی‌ها تا چه حد تاثیر گذاشته است. سازندگانی مانند ماساهیرو ساکورای و حتی استودیو نیچه (Niche Studio) پیش‌تر اعلام کرده بودند که ساخت و طراحی بازی‌ها در خانه و به صورت آنلاین کمی روند کار آنها را دشوارتر و در نتیجه آهسته‌تر می‌کند که بنا بر این گفته، احتمال در دسترس قرار گرفتن بازی‌هایی مانند رون فکتوری ۵ (Rune Factory 5) و تی اف ارایز (Tales of Arise) را برای سال جاری ۲۰۲۰، کمی بعید به نظر می‌رسد و باید منتظر اخبار بیشتری درباره تاریخ عرضه بازی‌های از این قبیل باشیم.

نمایشگاه بازی توکیو که معمولا به صورت سالیانه در ماه سپتامبر برگزار می‌شود با بیش از چند دهه فعالیت خود بزرگترین رویداد بازی‌های رایانه‌ای در توکیو است و امسال با کنسل شدن آن بسیاری از طرفدارانی که در این نمایشگاه حاضر می‌شدند باید کازپلی‌ و لباس‌های خود را در خانه بپوشند و به صورت آنلاین این رویداد را تماشا کنند.

این نمایشگاه برای تاریخ ۲۴ تا ۲۷ سپتامبر سال جاری (۳ تا ۶ مهر) برنامه‌ریزی شده بود و پس از اعلام کنسل شدن، هنوز تاریخ مشخصی برای رویداد آنلاین آن مشخص نشده؛ اما طبق گفته‌ مسئولین تا اواخر ماه می (اواسط خرداد) اعلام خواهد شد.

 

منبع:

بازی رایانه


بازی The Last of Us Part 2

چندی پیش شاهد تریلر جدیدی از بازی The Last of Us Part 2 بودیم که اینبار به جای فضای آرام تریلر قبلی شاهد خشونت بیشتر و همچنین نکات مهمی بودیم که در ادامه به آن‌ها اشاره خواهیم کرد.

 

به گزارش 

بازی رایانه و به نقل از 

DualShockers تریلر جدید بازی The Last of Us Part 2 چندی پیش منتشر شد و برخلاف تریلر قبلی که خیلی وقت پیش منتشر شده بود اینبار شاهد روی تاریک‌ و ترسناک‌تری از داستان زندگی پیش‌ روی الی (Ellie) بودیم؛ چنان که او در راه انتقام خود باید راه وحشتناک و سختی را طی کند. در این تریلر شاهد لحظات اکشن و خونین بیشتری به نسبت تریلر قبلی بودیم؛ همچنین این تریلر نکات جالب و قابل توجهی داشت که با دقت بیشتر حتما متوجه آنها شده‌اید.

البته قبل از پرداختن به جزئیات تریلر بهتر است نگاهی مجدد به متن مربوط به تریلر نیز داشته باشیم:

بعد از اتفاقات تلخی که آرامش الی در محله جکسون را بهم می‌زند، او برای گرفتن انتقام خود آماده می‌شود تا افرادی که مسئول این اتفاقات خونین و وحشیانه هستند را یکی پس از دیگری از میان بردارد و در این راه با عواقب فیزیکی و احساسی کارهای خود رو به رو می‌شود.

در همین چند خط توضیح نوشته شده درباره این تریلر می‌توان فهمید که الی چقدر تحت تاثیر خشونت‌های افراد قرار گرفته.

پس از نمایش چندباره این تریلر یا شاید همان بار اول ممکن است متوجه اطلاعات جدیدی که در طول تریلر نشان داده شد شده باشید؛ با ما همراه باشید تا به بررسی این نکات بپردازیم (دقت کنید که اطلاعات گفته شده در این قسمت هیچ ارتباطی با اطلاعات لو رفته اخیر نداشته و صرفا از تریلر رسمی بازی برداشته شده).

جول به الی گیتار زدن یاد می‌دهد

بازی The Last of Us Part 2

در همان ابتدای تریلر میبینیم که جول به قولی که داده بود عمل می‌کند و در حال یاد دادن نحوه گیتار زدن به الی است. در بازی The Last of Us در قسمت ایستگاه اتوبوس جول به الی قول داده بود که به محض تمام شدن کارشان به او گیتار زدن یاد می‌دهد و الی هم از این بابت امیدوار شده بود؛ حال با اینکه قاعدتا کار آنها تمام هم نشده ولی می‌بینیم که جول گیتار زدن را به الی آموزش می‌دهد.

البته فراموش نشده که در سال ۲۰۱۶ در تریلر رونمایی از این بازی شاهد گیتار زدن الی و حتی تنظیم کردن گیتارش بودیم ولی ندیده بودیم که جول این کار را به او آموزش دهد.

نشان پروانه روی گیتار جول

بازی The Last of Us Part 2

قطعا در همه تریلرهای پخش شده از بازی به تتو روی دست الی توجه کرده‌اید؛ که البته ایده‌ها و تئوری‌های زیادی نیز درباره توسط طرفداران گفته شده. اگر دقت کرده باشید این تتو روی زخمی که الی توسط یکی از افراد مسموم خورده بود هک شده پس ممکن است که آنرا برای قایم کردن زخم خود زده باشد تا سایر افرادی که از مصونیت او خبردار نیستند به اشتباه به او حمله نکنند.

البته این نکته قابل توجه ما در این بخش نیست؛ بلکه شکل تتو روی دست الی و همان نشان روی گیتار جول است که هر دو یک پروانه یک شکل هستند و ممکن است الی تتو خود را برای به یاد داشتن خاطره یادگیری نحوه گیتار زدن از جول، روی دستش زده باشد. به هر حال امیدواریم بعد از انتشار بازی اطلاعات بیشتری از خود کاراکتر درباره آن بدست آوریم.

خشم الی

بازی The Last of Us Part 2

از همان ابتدای کار هم متوجه شده بودیم که بازی The Last of Us Part 2 یک بازی خشونت‌بار و ترسناک خواهد بود؛ نیل دراکمن در گذشته گفته بود که بازی درباره چرخه خشونت و تاثیرات آن بر روی فردی که به آن مرتکب شود و همچنین افرادی که نزدیک به او هستند خواهد بود» و همچنین اشاره کرده بود که تمام تلاش آنها برای ساخت این بازی به واقعی‌ترین شکل ممکن» است تا بازیکنان تاثیر خشونت در آنرا حس کنند.

در تریلرهای منتشر شده کم کم می‌توان به خشم درون الی با گفتن جمله‌هایی مانند همه آنها را پیدا میکنم… آنها را میکشم… یک به یک میکشم» پی برد اما هیچوقت چهره این کاراکتر را به این حد عجیب و قابل تامل، همانطور که در این صحنه نمایش داده شده ندیده بودیم؛ که با صورتی خونین و چهره‌ای پر از پشیمانی به چیزی یا کسی روی زمین نگاه می‌کند. ممکن است خون روی صورتش یا چیزی که روی زمین به آن نگاه می‌کند از نزدیکانی باشد که در بین خشم و نفرت خود از دست داده است.

 

منبع:

بازی رایانه


بازی Starfield

شرکت بتسدا (Bethesda) بازی استارفیلد (Starfield) را در جریان E3 2018 معرفی کرد. رونمایی که با یک تریلر بسیار کوتاه انجام گرفت و در آن تریلر تنها شاهد فضا بودیم و اطلاعات دیگری از آن دریافت نشد.

 

یبنابرگزارش بازی رایانه  عنوان ناشناخته Starfield که تاکنون اطلاعات خاصی از آن ارائه نشد و گفته شده است در ابتدا توسعه قرار دارد، به تازگی وب سایت رسمی آن بروزرسانی شد. این بروزرسانی به رده بندی سنی این بازی اشاره دارد و اطلاعات خاصی را دربرنمی‌گیرد. در E3 2018 شرکت بتسدا بازی The Elder Scrolls 6را هم معرفی کرد و این عنوان نیز  هیچ اطلاعات خاصی را دربرنمی‌گیرد.

بازی Starfield

بازی Starfield در سبک نقش آفرینی است و طبق وعده سازندگان با یک بازی بزرگ از بتسدا رو به رو هستیم. وب سایت رسمی بازی با لوگو ESRB همراست و نشان می‌دهد مراحل بزرگی از توسعه سپری شده و احتمال دارد بزودی تریلر جدیدی منتشر شود. باتوجه به اینکه دو سال از معرفی Starfield می‌گذرد، قطعا سازندگان به مرحله‌ای مناسب رسیدند تا اطلاعاتی را فاش کرده و تریلری ارائه دهند. رویداد E3 2020 آنلاین در نزدیکی قرار دارد و اگرچه بتسدا قرار نیست رویدادی برگزار کند، ممکن است در جریان رویداد آنلاین ماه جولای مایکروسافت، نمایشی از بازی استارفیلد را شاهد باشیم.

متاسفانه شیوع ویروس کرونا روی توسعه بازی‌ها تاثیر گذاشته و برخی از استودیوها موقتا تعطیل شدند و برخی نیز به شکل قانونی فعالیت خود را انجام می‌دهد. قطعا وقفه مورد اشاره در توسعه استارفیلد هم تاثیر داشته است. این احتمال وجود دارد بتسدا بزودی نمایش و اطلاعات قابل توجهی را از Starfield در اختیار طرفداران قرار دهد. شایان ذکر بوده این بازی پلتفرم مقصد آن پلی استیشن ۵، ایکس باکس سری ایکس، پی سی است و مشخص نیست برای نسل هشتم منتشر خواهد شد یا خیر.

منبع: سایت بازی رایانه

 


فیلم Harley Quinn: Birds of Prey با اینکه از مشکلاتی اساسی در شخصیت‌پردازی و وفاداری نسبت به منبع اقتباس خود رنج می‌برد اما بازی درخشان مارگو رابی و اکشن پرزرق و برقش، ۱۰۹ دقیقه‌ی سرگرم کننده را تحویل دوستداران فیلم‌های کامیک بوکی می‌دهد. در ادامه با نقد و بررسی این اثر همراه بازی رایانه باشید.

از زمانی که دنیای سینمایی دی‌سی کار خود را شروع کرد، نزدیک به هفت سال می‌گذرد. شروعی که البته با فیلمی (Man of Steel) بود که از همان ابتدا شالوده بسیار نامناسبی برای این دنیا محسوب می‌شد. تقابل سینمایی بتمن و سوپرمن به همراه جوخه انتحار چیزی جز فیلمنامه‌های آشفته‌ای نبودند. فیلنامه‌هایی که تکلیف خود را نمی‌دانستند. بعد از افتضاح جوخه انتحار، زن شگفت‌انگیز عرضه شد و با نظرات نسبتا خوب طرفدارن و منتقدان باعث شد تا امید طرفداران برای دیدن فیلمی قابل قبول از شخصیت‌های مورد علاقه‌شان از بین نرود. در ادامه Justice League عرضه شد که به عقیده بنده، بدترین اتفاق ممکن برای این دنیای سینمای با این فیلم افتاد. فیلمی که یکی از بدترین و پرداخت نشده ترین شرورهای کامیک بوکی را در قالب خود ارائه کرده بود. فیلمی که البته انتشار نسخه اسنایدر آن همچنان در محافل مختلف بحث می‌شود. پس از این شکست‌های پی‌درپی دی‌سی تصمیم گرفت تا راه چندساله مارول را به مرور و نه یک شبه طی کند. استودیو با توجه به موفقیت زن شگفت‌انگیز تصمیم گرفت به ساخت فیلم‌های مستقل شخصیت‌ها روی بیاورد. این رویه جدید منجر به تولید دو فیلم Shazam و Aquaman شد که به فیلم‌‌هایی قابل قبول و سرگرم‌کننده با وجود تمام مشکلاتی که داشتند، تبدیل شدند. حال جدیدترین دستپخت دی‌سی عرضه شده و با اینکه مشکلاتی دارد اما به فیلم سرگرم‌کننده‌ای تبدیل می‌شود که مطمئنا در بدترین حالت قدم رو به عقبی برای این دنیای سینمایی محسوب نمی‌شود.

نقد و بررسی فیلم Harley Quinn: Birds of Prey | هارلی کوئین و دیگر هیچ !!!

Harley Quinn: Birds of Prey

فیلم روایتگر داستانی است که از زبان خود هارلی روایت می‌شود. هارلی به تازگی رابطه خود با جوکر را بهم زده است و قصد دارد جایگاه خود را در گاتهام پیدا کند. جایگاهی که حالا نیز با جدایی از جوکر و مصونیتی که برای او ایجاد شده بود به این سادگی‌ها بدست نخواهد آمد. رومن سایونیس با نام مستعار بلک ماسک دختری به نام کاس را مورد تعقیب خود قرار می‌دهد. دختری که شیئی ارزشمند را حمل می‌کند. درنهایت مسیر هارلی با شخصیت‌هایی نظیر قناری سیاه، هانترس، کارآگاه مونتایا در راستای حفاظت از این دختر و شکست سایونیس بهم تلاقی می‌کند و خود را در حالی می‌یابند که راهی جز متحد شدن ندارند. داستان به طور کلی چیزخاصی برای گفتن ندارد و بعضا بی‌شباهت به لوگان و نسخه دوم ددپول نیست. داستان آشنای شخصیت‌هایی ناقص که در حال گذر از مشکلات خود به شخصیت‌هایی برخورده که در اینجا با کاس طرف هستیم و باید پیوندی ناگسستنی را تشکیل دهند که البته همان فیلم‌ها به نوعی راه لئون حرفه‌ای را پیش گرفته‌اند با تمی ابرقهرمان گونه. این ایده به طور خاص بد محسوب نمی‌شود اما به شخصه انتظار مقداری نوآوری در این راه دارم. از سمت دیگر به نظر می‌رسد این فیلم تلاش دوباره دی‌سی بوده برای احیای ایده فیلم جوخه انتحار. در هر صورت در هر دو فیلم شاهد شرورها و بعضا ضدقهرمان‌هایی هستیم که در تلاش برای نابودی نسخه بدتر از خودشان هستند در ادامه بهتر است به ساختار فیلم بپردازیم. این ساختار در پرده اول بسیار آشفته است. فیلم از زبان هارلی روایت می‌شود و دائما فلش بک می‌‌زند. روایت فیلم از زبان هارلی گزینه بدی نیست و اتفاقا در لحظه‌هایی با ذات طنز هارلی تلفیق شده و جذاب است اما در استفاده از آن زیاده روی و اجرا مشکل‌دار می‌شود. فلش بک‌هایی که بعضا طولانی شده و دنبال کردن آن مشکل می‌شود و ممکن است زمان‌هایی پیش بیاید که مخاطب نداند چه اتفاقاتی در چه زمان‌هایی درحال رخ دادن است. خوشبختانه با گذشت زمان روند فیلم خطی‌تر می‌شود و سرگرم کننده تر ظاهر می‌شوند.

harley quinn: birds of prey

تقریبا تمام طرفداران و حتی کسانی که جوخه انتحار را به حق کوبیدند در باب شخصیت هارلی نظرات مثبتی داشتند. هارلی کوئین که در فیلم قبل به خوبی نتوانسته بود خود را نشان دهد با بازی مارگو رابی در این فیلم به شخصیت پخته‌تری تبدیل می‌شود و با شخصیت پردازی نسبتا خوبش به خوبی این شخصیت در ذهن بیننده جا پیدا می‌کند. بازی بسیارعالی که شخصیت او را به خوبی نشان می‌دهد و تصور نمایشی بهتر از این شخصیت روانی در قالب لایواکشن بسیار سخت است. بازیگری که رفته رفته پخته تر شده و آینده درخشان تری خواهد داشت و قطعا بار جذابیت جوخه انتحار جدیدی که توسط جیمزگان ساخته می‌شود به صورت زیادی برعهده او خواهد بود. هارلی شخصیت گستاخ، کودن، کاملا دیوانه و در عین حال باهوش است. هوشمندی که کارگردان و مارگو رابی به عنوان بازیگر و تهیه کننده در فیلم به خرج داده‌اند در این است که چگونه تمام بخش‌های منفی و غیرعقلانی هارلی را با تعادلی مناسب در هوشمندی، کاریزما و گاها خوش قلبی تلفیق کرده‌اند و آن را به شخصیتی باهوش در قالب یک روانی تبدیل کرده‌اند. تلفیقی که البته کاملا بدون مشکل نیست و مشکلات بعضا ریزی دارد که در بخش‌های بعدی به آن می‌پردازیم. یک مورد در مورد شخصیت هارلی که نمی‌توانم از آن بگذرم این است که هارلی به نوعی جواب دی‌سی به ددپول مارول است. شخصیت‌هایی که بدون شباهت نیستند و بعضا شوخی‌هایی مشابه دارند. با این حال اما هارلی شخصیت منحصر به فرد خود را دارد و به عنوان ستون اصلی فیلم، تازگی‌هایی دارد که به سرگرم کنندگی فیلم کمک شایانی کرده است.

از شخصیت پردازی هارلی که بگذریم به دیگر شخصیت‌ها می‌رسیم. سایونیس در نقش آنتاگونیست داستان چیزی جز یک شخصیت تک بعدی ارائه نمی‌دهد و تفاوت‌هایی با شخصیت کامیک بوکی خود دارد. دیگر جذابیت شخصیت‌های تک بعدی که صرفا خبیث هستند از دست رفته است. این شخصیت پردازی نه چندان قوی اما با بازی خوب ایوان مک‌‌گرگور تاحدودی جبران شده است. مک‌گروگر تاحد زیادی شخصیت خبیث سایونیس را به نمایش می‌گذارد و در لحظه‌هایی بعضا عالی عمل می‌کند. مشکل بعدی به دیگر شخصیت‌های فیلم برمی‌گردد. از همین ابتدا بهتر است بگویم که اگر کامیک بوک‌های پرندگان شکاری را مطالعه کرده و به آن علاقه‌مند هستید، مطمئنا فیلم به تصورات شما ضربه می‌زند. اول اینکه فیلم بیشتر از اینکه درمورد این گروه باشد در مورد هارلی کوئین است و به جز دقایق پایانی فیلم، چیز خاصی تحویلتان داده نمی‌شود. درواقع بهتر بود دی‌سی از همان ابتدا فیلم را به نام هارلی عرضه می‌کرد. شکست تجاری فیلم تا حدود زیادی از همین‌جا آب می‌خورد. پرندگان شکاری تیمی چندان محبوب و پرآوازه محسوب نمی‌شود و عملا برای تعداد زیادی از افراد عام ناشناخته است. عرضه فیلمی که تمرکزش را برروی هارلی گذاشته با این نام به ضرر آن تمام شده است. نامی که البته بعدها به اسم عجیب غریب Birds of Prey: And the Fantabulous Emancipation of One Harley Quinn و در نهایت به Harley Quinn: birds of prey تغییر داده شد که البته تغییر قابل قبولی در فروش آن ایجاد نکرد.

دیگر شخصیت‌های فیلم نظیر مونتایا، قناری سیاه و هانترس اصلا از وضعیت خوبی برخوردار نیستند. مونتایا زنی است که قصد دارد جایگاه خود را در میان تعداد زیادی مرد در اداره پلیس پیدا کند و هانترس نیز با فلش بک‌هایی بخش‌های از انگیزه‌های او مشخص که همان هم البته سرسری گرفته می‌شود و درنهایت قناری سیاه که فضای قرارگرفته در آن بی‌شباهت به مونتایا نیست. این شخصیت پردازی ها همگی زیر سایه هارلی قرار گرفته‌اند و به همین دلیل است که در بالا ذکر کردم که عنوان فیلم با آن همخوانی ندارد. این همخوانی نداشتن فقط در بحث عنوان نیست و حتی شخصیت‌ها تفاوت‌هایی با کامیک بوک ها دارند که به وفاداری اثر به منبع اقتباس ضربه می‌زند. با این حال بازی مری الیزابت وینستد در نقش هانترس که البته کاستوم بسیار نامناسبی دارد تاحدودی قابل قبول است. دربحث فمینیستی بودن اثر با فیلمی شعار زده طرف نیستیم به جز در یک سکانس البته. درحالی که در چندسال گذشته فیلم‌های متعددی با مضمون Woman Empowerment ساخته شده‌اند که در این میان نمونه‌های خوبی نظیر Annihilation تبدیل شده و یا به مانند ترمیناتور جدید به شکست منجر شده‌اند. البته نه این که پرندگان شکاری در ارائه دیدگاهی نه و منطقی در این باب به همراه ساخت شخصیت‌هایی کاریزماتیک موفق عمل کند اما تاحد زیادی از فیلم‌هایی نظیر The Kitchen بهتر عمل می‌کند. به درجه سنی فیلم می‌رسیم. اولین فیلم دنیای سینمایی دی‌سی با درجه سنی R اما به گونه‌ای است که به نظر می‌رسد چندان نیاز زیادی به آن نبوده است و فیلمساز استفاده خاصی از آن نمی‌کند و چه بسا اگر با رده بندی ۱۳ سال ساخته می‌شد، فروش بسیار بهتری را تجربه می‌کرد.

harley quinn: birds of prey

صحنه‌های اکشن فیلم با کمک‌های چد استالسکی به عنوان کارگردان سری موفق جان ویک، بسیار زیبا و جذاب هستند. نماها زوایای خوبی دارند و مخاطب را سردرگم نمی‌کنند و تدوین قابل قبولی دارند. این صحنه‌ها با کمک موسیقی‌های کاملا هماهنگ با لحن فیلم و قاب‌بندی‌های رنگارنگ دربعضی از نماها به لحظاتی ختم شده که بسیار راضی کننده است و بی‌شباهت به فضای کامیک بوک‌ها نیست. البته یکی از سکانس‌های اکشن فیلم که از قضا بسیار جذاب کار شده حکم شمشیر دولبه‌ای را دارد که یک لبه آن کیفیت خوب بصری آن است و لبه دیگر یک تناقض است. در این سکانس که از قضا بسیار جذاب است، هارلی با تفنگی با تیرهای رنگی و دودزا به بقیه شلیک می‌کند اما مشکلی که این سکانس دارد این است که حسی که به بیننده می‌دهد با شخصیت‌ هارلی که در ابتدای فیلم می‌بینیم مقداری در تناقض است.

نقد و بررسی فیلم Harley Quinn: Birds of Prey

منبع:

سایت خبری بازی رایانه


PlayStation Studios - Sony Worldwide Studios - بازی رایانه

نسل نهم کنسول‌های بازی تغییرات بسیاری به دنبال داشته و حال مشخص شد یک تغییر دیگر آن هم از سونی انجام گرفته است. این شرکت ژاپنی به تازگی خبر از تغییر عنوان بخش Sony Worldwide Studios به PlayStation Studios را داده است.

 

بنابرگزارش بازی رایانه به نقل از Gamingbolt، تا به حال شرکت سونی تمامی استودیوهای اختصاصی زیرمجموعه خود را تحت بخشی به نام Sony Worldwide Studios قرار داده بود اما حال باید این بخش را به عنوان PlayStation Studios بشناسیم. عناوین انحصاری کنسول پلی استیشن که توسط استودیوهای انحصاری سونی ساخته می‌شود به مواردی چون Horizon: Zero Dawn ،LittleBigPlanet ،Uncharted ،God of War ،Ratchet and Clank و بیشتر باید اشاره کرد.

سونی به مناسبت اعلام این خبر ویدئو کوتاهی که در آن لوگو پلی استیشن و عناوین انحصاری کنسول پیداست، منتشر کرده است. البته سونی حتی برند PS Studios را برای استودیو شخص ثالثی که در توسعه یک عنوان انحصاری همکاری دارد، به کار می‌گیرد. بازیکنی که در کنسول پلی استیشن بازی چون God of War را در نسل نهم اجرا می‌کند و لوگو PS Studios را در پس این عنوان مشاهده خواهد کرد، متوجه می‌شود که با یک بازی معمولی رو به رو نیست.

اریک لمپل، عضو تیم ریاست و مدیر اجرایی بخش تبلیغات جهانی مرکز سرگرمی‌های تعاملی سونی در این رابطه می‌گوید:

ما این تغییر را هیجان انگیز می‌دانیم. طی سال‌های گذشته توسعه عناوین انحصاری پلی استیشن پیشرفت بزرگی داشته و ما برآن شدیم تا یک بخش با نامی متفاوت خلق کنیم که نشان دهد بازیکنان با عناوین منحصربفرد و باکیفیت رو به رو هستند. عناوینی که در بحث گیم پلی، گرافیک، داستان و هر چیز دیگر غنی هستند و بازیکنان را غرق خود می‌سازند. مخاطب با مشاهده لوگو  PlayStation Studios متوجه خواهد شد تمامی این‌ها را در بازی موردنظر خواهد داشت.

این لوگو در تریلرهای معرفی، تصاویر تبلیغاتی و باکس آرت عناوین انحصاری به نمایش درخواهد آمد. بنابراین این لوگو تنها به عنوان نمایش دهنده عنوان  PlayStation Studios نیست و بازیکنان با عصر جدیدی از صنعت بازی‌های ویدئویی آن هم از سوی سونی رو به رو خواهند شد. عصری که شخصیت‌های قبلی و جدیدی حضور خواهد داشت و تاریخ سازی خواهند کرد. هنگامی که یک بازی انحصاری حتی توسط استودیو شخص ثالث توسعه یابد، ما آن را به عنوان یک بازی PlayStation Studios به حساب می‌آوریم و تضمین می‌دهیم عنوان خاصی خواهد بود.

در نسل نهم سونی برنامه بزرگی دارد و قصد داشته کنسولی ارائه دهد که فراتر از نسل‌های قبلیست. همچنین وقتی عناوین موفقی چون بازی‌های نسل هشتمی Uncharted 4: A Thief’s End یا Marvel’s Spider-Man زیر برند PlayStation Studios قرار می‌گیرند، گیمر را مجاب می‌سازند که اطمینان داشته باشد با عناوین کوچک رو به رو نیست و سعی داشته باشد هر دو را تجربه کند. برند PlayStation Studios را خلق کردیم تا افراد بیشتری از مردم درک کنند تمامی بازی‌های ویدیویی پرفروش، برنده جایزه، موفق در کسب نظر مثبت به یک خانواده تعلق دارند.

طبق گزارش قبل در ماه ژوئن سونی پلی استیشن ۵ را رونمایی و نمایشی از بازی‌های انحصاری ارائه می‌دهد.

 

منبع:

سایت بازی رایانه

 


بازی Apex Legends

فصل پنجم بازی Apex Legends به نام Fortune’s Favor بالاخره همراه با اپکس پک‌ها و ماموریت‌های جدید، همراه با کاراکتر جدید آن لوبا (Loba) شروع شد.

 

به گزارش 

بازی‌ رایانه، انتظارها به پایان رسید و بالاخره شاهد اضافه شدن فصل پنجم بازی Apex Legends هستیم. این فصل جدید درحالی عرضه خواهد شد که کاراکتر جدید، لوبا، هم که شایعات زیادی درباره او قبل از تایید رسمی وجود داشت، به بازی اضافه شده است. همچنین در فصل جدید یک فعالت هفتگی جدید هم به نام هانت (Hunt) بازی اضافه خواهد شد که با تکمیل کردن آن می‌توانید داستان بازی را هم دنبال کنید.

همانطور که شایعات حدسش را زده بودند و در ادامه نیز تایید شده بود، جدید بازی، لوبا به میدان وارد می‌شود تا لوت‌های داخل مپ را قبل از آنکه دست هر بازیکن دیگری به آن برسد به جیب بزند. تصورش را بکنید که هم تیمی شما کاراکتر لوبا باشد و شما قصد گرفتن بهترین تجهیزات را داشته باشید. متاسفانه او قبل از شما تمامی لوت‌های اطراف را با تلپورت کردن به مکان‌های مختلف و قابلیتی که حتی از داخل دیوارها توانایی دیدن هر آیتمی را دارد جمع آوری می‌کند تا تجهیزات دسته دوم و مانده نصیب شما شود. البته درباره هم تیمی‌های این کاراکتر باید دقت کنید؛ دیدن تیمی که در آن شخصیت روننت (Revenant) و لوبا به خوبی و خوشی با همدیگر کار کنند، با توجه به اتفاقاتی که افتاد و روننت پدر و مادر لوبا را به قتل رساند کمی عجیب به نظر می‌رسد.

گرچه فصل جدید و کاراکتر لوبا به بازی اضافه شدند اما ماموریت‌های هانت (شکار) در حال حاضر در دسترس نبوده و تا تاریخ ۳۰ خرداد به بازی اضافه خواهد شد که البته این وقفه یک هفته‌ای به شما وقت کافی را می‌دهد تا ۵ گنج مورد نظر برای دسترسی به هانت‌ها را پیدا کنید و برای شکار آماده باشید. در بازی ۹ هانت وجود خواهد داشت که هر کدام از آنها شما را به حالت شب بازی در مپ کینگز کنین (Kings Canyon) می‌فرستد تا قطعه‌ای به نام روح شکسته (Broken Ghost) را پیدا و بعد از پیدا کردن آن، هدایا و همچنین بخشی از داستان بازی را باز کنید.

فصل جدید بازی اکنون شروع شده است و شما با مشاهده ماموریت‌های خود می‌توانید داستان بازی را دنبال کنید؛ همچنین هر هفته چپترهای جدیدی از این داستان و ماموریت‌های آن به بازی اضافه خواهد شد.

 

منبع: 

بازی‌ رایانه


بازی Assassin's Creed Valhalla

آهنگساز قدیمی سری اساسینز کرید، جسپر کید (Jesper Kyd) برای ساخت ترک‌های بازی Assassin’s Creed Valhalla به جمع تیم سازندگان این عنوان پیوست.

 

به گزارش بازی رایانه، سری بازی اساسینز کرید همواره درگیر یک مسئله خاص بوده و قطعا آن مسئله کشتن مخفیانه و سر به نیست کردن افراد نبوده چراکه به نظر می‌رسد در چند بازی اخیر این سری، مخفی بودن به کل از بازی برداشته شده؛ بلکه این سری همیشه قصد در به تصویر کشیدن دوران‌های تاریخی مختلف و ارائه تجربه قدم گذاشتن در این ادوار را داشته است که اگر تم اصلی بازی را همین در نظر بگیریم، آهنگ زمینه بازی قطعا نقش بسیار مهمی را خواهد داشت و در این مورد، چه کسی بهتر از آهنگساز قدیمی سری، جسپر کید خواهد بود.

آهنگساز قدیمی این فرنچایز که تجربه وی در فعالیت ضبط آهنگ‌های بازی، فیلم و سریال‌های تلویزیونی رزومه خوبی را ارائه می‌کند، حال برای ساخت موسیقی متن بازی Assassin’s Creed Valhalla به تیم سازندگان بازی ملحق شده است. جسپر کید که در گذشته تجربه ساخت آهنگ‌های پس زمینه عناوین خاطره انگیز اساسینز کرید ۱ و همچنین سه گانه ازیو (Ezio) را دارد، در دنیای خارج از اساسینز کرید هم موفقیت‌های بسیار زیادی را کسب کرده است؛ وی قبل از سری اساسینز کرید تجربه ساخت موسیقی متن بازی‌های Hitman: Codename 47 و همچنین Hitman: Blood Money به علاوه عنوان Amok را در کارنامه خود دارد.

البته این آهنگساز بعد از جدا شدن از تیم اساسینز کرید همچنان به کار خود با ساخت موسیقی متن بازی‌های معروفی چون Borderlands 2 و ۳ و برخی دیگر از عناوین ادامه داده و جوایز و مقام‌های بسیاری را از هالیوود، IGN و همچنین MTV دریافت کرده است؛ کید همچنین عنوان برنده BAFTA (آکادمی فیلم و تلویزیون بریتانیا) را نیز در رزومه درخشان خود یدک می‌کشد.

آهنگسازی کید در بازی Assassin’s Creed Valhalla تغییرات بسیاری را در جو و محیط تاریخی بازی، با استفاده از گروه‌های ارکست‌ و موسیقی‌های حماسی که در عنوان‌های قدیمی اساسینز کرید شنیده بودیم به وجود می‌آورد؛ تا باز هم حس و حال و خون اصلی سری به آن اضافه شود.

 

منبع:

سایت بازی رایانه

 


کنسول پلی استیشن ۴

شرکت سونی تاکنون بیش از ۱۱۰ میلیون دستگاه کنسول پلی استیشن ۴ فروخته و همچنین تعداد کاربران پلی استیشن پلاس به ۴۱/۵ میلیون نفر رسیده است.

به گزارش بازی رایانه، سونی اخیرا گزارش مالی خود را منتشر نموده که با توجه به تعداد موجود در گزارش می‌توان نتیجه گرفت که فروش پلی استیشن ۴ به دلیل نزدیک شدن به پایان عمر خود رو به افول است.

کنسول نسل بعد سونی به نام پلی استیشن ۵ در تعطیلات سال ۲۰۲۰ وارد بازار می‌شود و طبق ادعای سونی هیچ تاخیری برای بازی‌های انحصاری نسل بعد این کنسول به وجود نمی‌آید.

سونی در این دوران بحرانی اپیدمی بیماری کرونا توانسته است با کمک بخش بازی‌های ویدیویی این شرکت کمی از ضرر این شرکت را جبران کند چون بخش‌های دیگر سونی مانند فیلم، موسیقی و وسایل الکترونیک با کاهش چمشگیر فروش همراه بوده‌اند.

۵۱ درصد درآمد بخش بازی‌های ویدیویی مربوط به فروش بازی‌های دیجیتالی بوده و نسخه‌های فیزیکی تنها ۶ درصد فروش را به خود اختصاص داده‌اند. فروش کنسول پلی استیشن ۴ هم ۱۹ درصد و حق اشتراک پلی استیشن پلاس و پلی استیشن نو به ترتیب ۱۷ و ۷ درصد کل فروش را برعهده داشته‌اند.

با وجود اینکه فروش کنسول پلی استیشن ۴ کاهش یافته است اما هنوز قرار است ۲ بازی انحصاری بسیار مهم برای آن منتشر شود که نام این دو بازی The Last of US Part 2 در تاریخ ۳۰ خرداد و Ghost of Tsushima در تاریخ ۲۷ تیر است.


Origin PC

شرکت اوریجین پی سی (Origin PC) برند مطرح امریکایی است که به تولید سیستم‌های گیمینگ کامپیوتری می‌پردازد. شرکتی که در اسمبل و ساخت سیستم‌های رایانه‌ای قدرتمند گیمینگ بسیار شناخته شده است.

 

بنابرگزارش بازی رایانه، شرکت Origin PC به تازگی از لپ تاپی رونمایی کرده که نه تنها طراحی حرفه‌ای دارد بلکه مشخصات سخت افزاری کم نظیر برای آن در نظر گرفته شده تا عملکرد بزرگی از خود نشان دهد.

این لپ تاپ EVO17-S نام داشته و در کنار یک نوت بوک ورک استیشنی موسوم به NT-17 معرفی شد. هر دو نوت بوک با قابلیت رهگیری اشعه و کارت گرافیک RTX انویدیا همراه هستند. کاربران می‌توانند برای این لپ تاپ از چیپ گرافیکی  RTX 2080 سوپر نسل جدید انویدیا بهره گیرند که عملکرد سخت افزاری فوق العاده دارد.

Origin PC

پردازنده دو نوت بوک قدرتمند از نوع نسل دهمی سری H هشت هسته‌ای و ۱۶ رشته‌ای اینتل است. پردازنده پرتوان Core i7-1-875H اینتل دارای فرکانس ۵٫۱ گیگاهرتزی بوده و مدلی توانمند در انجام بازی و ورک استیشن است.

حافظه رم ۶۴ گیگابایتی DDR4 برای این لپ تاپ در نظر گرفته شده و کاربران در زمینه صفحه نمایش چند گزینه دارند. اولین گزینه پنل ۱۷٫۳ اینچی FHD با نرخ نوسازی ۲۴۰ هرتز است که در انجام گیم پلی بازی بسیار سریع عمل می‌کند. دومین گزینه وضوح UHD و نرخ نوسازی ۶۰ هرتز است و همچنین به پشتیبانی ۱۰۰ درصدی از استاندارد RGB هم می‌پردازد. آخرین گزینه پنل ۱۰۸۰ پیکسل با نرخ نوسازی ۱۴۴ هرتز محسوب می‌شود.

در بحث قابلیت ارتباطی باید به پورت USB-A 3.2 نسل اول، خروجی  HDMI، پورت Mini DisplayPort 1.3، تاندربولت ۳ و کارت خوان Micro SD اشاره کرد. هر دو نوت بوک قدرتمند گیمینگ و ورک استیشنی جدید اوریجین پی سی با قیمت پایه ۲۰۰۰ دلار به فروش می‌رسند و چندان ارزان قیمت نیستند. شرکت اوریجین پی سی همیشه محصولات گران قیمتی را عرضه می‌کند و دو مدل جدید نیز بخشی از سبد تولید این شرکت است.

 

منبع:

بازی رایانه

 


 

Assassin’s Creed Valhalla

برای اولین بار جزئیاتی از محل ست بازیکن در بازی Assassin’s Creed Valhalla مشخص شده است. ایور (Eivor) در انگلستان زندگی می‌کند و حتی می‌تواند به ماهیگیری بپردازد.

به گزارش بازی رایانه، یکی از ویژگی‌های جدید بازی آساسینز کرید والهالا این است که شما می‌توانید محل ست خود را به دلخواه در کشور انگلستان بسازید. مکانی که ساخته‌اید در طول مسیر بازی تغییر می‌کند و بزرگتر می‌شود.

کارگردان بازی، آقای اشرف اسماعیل در توییتی اعلام کرد که بازیکنان می‌توانند در بازی اوقات خود را با کار‌های تفریحی مانند ماهیگیری بگذرانند. این بخش از بازی مانند گروه بازی Red Dead Redemption 2 است زیرا شما می‌توانید با گفتگو و صحبت کردن با دیگر اعضایی که با آن‌ها زندگی می‌کنید بهتر آن‌ها را بشناسید و از اتفاقاتی که بین این افراد اتفاق می‌افتد با خبر شوید.

تماشا کنید: اولین تریلر بازی Assassin’s Creed Valhalla

با توجه به توییت اشرف اسماعیل شما همچنین می‌توانید با یکی از اعضای گروهتان که رهبر عملیات جنگی است مشاوره کنید. در ادامه همچنین از وجود دوباره چاقوی مخفی و پنهان شدن در جمعیت خبر داد.

بازی Assassin’s Creed Valhalla در تعطیلات سال ۲۰۲۰ برای پلتفرم‌های پلی استیشن ۴ و ۵، ایکس باکس وان و سری ایکس و PC منتشر می‌شود.

 

منبع:

بازی رایانه


 

فیل اسپنسر

مدیر عامل شرکت ایکس باکس، فیل اسپنسر (Phil Spencer) اخیرا در آخرین صحبت‌های خود اظهار داشت که ساخت بازی‌ها در سال جاری و تولیدات سال آینده ۲۰۲۱ به شدت تحت تاثیر پاندمی ویروس کرونا (COVID-19) قرار خواهد گرفت.

 

به گزارش بازی رایانه و به نقل از VG247 به گفته مدیر شرکت ایکس باکس فیل اسپنسر بازی‌هایی که ساخت و عرضه آنها برای سال ۲۰۲۱ برنامه ریزی شده بیشتر از دیگر عنوان‌هایی که در حال حاضر ساخت انیمیشن و ضبط ترک‌هایشان تمام شده تحت تاثیر پاندمی ویروس کرونا خواهند بود. وی در مصاحبه اخیر خود با منابع خبری دلیل این تاثیر شدید را نحوه و روند ساخت بازی‌ها اعلام کرده است؛ شرکت‌هایی که هنوز انیمیشن‌ پردازی‌ها ، ثبت موکاپ و همچنین ضبط آهنگ‌هایشان را (مخصوصا عناوینی که در ساخت ترک‌های خود از گروه‌های ارکست استفاده می‌کند) برای بازی خود تمام نکرده‌اند به دلیل قرنطینه و جلوگیری از انتشار ویروس قطعا کار سختی را خواهند داشت و ممکن است بسیاری از آنها تاریخ انتشار بازی خود را عوض کنند.

طول تابستان و پاییز؟ برای بازی‌هایی که در این مدت عرضه می‌شوند مشکل خاصی نمی‌بینم؛ اما برای بازی‌های بعد از پاییز و سال آینده مطمئن هستم که تحت تاثیر قرار خواهند گرفت و واکنش نشان خواهند داد.

ثبت موکاپ فعالیتی است که به حضور افراد نیاز دارد و در حال حاضر استودیوهای موکاپ تعطیل هستند و ما به هیچ‌وجه به آنجا نمی‌رویم. برای سایر شرکت‌ها، اگر ضبط تصاویر و موسیقی تمام شده باشد، انجام کارهای منسجم سازی، ثبت تصاویر و انیمیشن با دورکاری مشکلی نخواهد داشت.

وی همچنین برای کنار آمدن شرکت‌ها در این شرایط برای کارشان اظهار امیدواری کرد و در آخر نیز درباره وضعیت شرکت خود بیان کرد که استودیو ایکس باکس کمبود خاصی برای بازی‌های آینده خود نداشته و با توجه به تعطیلی استودیوها برای تولید عناوین بعدی خود مشکلی نخواهند داشت».

منبع:

سایت بازی رایانه

 


بازی Iron Man VR

بعد از مدت‌ها سردرگمی و بی‌خبری از این عنوان، امروز سونی بالاخره در پیج رسمی توئیتر خود تاریخ عرضه بازی Iron Man VR را مشخص کرد.

 

به گزارش بازی رایانه و به نقل VG247، بازی Iron Man VR یکی از دو بازی مورد انتظار شرکت سونی بود که به علت انتشار بیماری کرونا و اجبار کارمندان شرکت به دورکاری به تاخیر افتاده بود؛ همچنین دیگر پروژه تاخیر خورده که در اوایل امسال به مانند همین بازی به مشکل برخورده بود، عنوان The Last of Us Part 2 بود که البته چندی پیش تاریخ عرضه آن برای ۱۹ ژوئن سال جاری (۳۰ خرداد) همراه با یک داستانی جدید رسما تایید شد.

دانلود با کیفیت ۷۲۰p – دانلود با کیفیت ۴۸۰p

پس از اعلام تاریخ انتشار بازی‌های The Last of Us Part 2 برای خرداد ماه و همچنین بازی Ghost Of Tsushima برای عرضه در تیر ماه سال جاری، حال سونی اعلام کرده که عنوان Iron Man VR برای عرضه در تاریخ ۳ ژوئیه (۱۳ تیر) برنامه ریزی شده است؛ با این وضعیت، یعنی این بازی دو هفته قبل از بازی گوست اف تسوشیما منتشر می‌شود و احتمالا این وقفه برای تمام کردن این بازی کافی خواهد بود تا پس از مرگ تراژیک تونی استارک (Tony Stark) در دنیای سینمای مارول MCU اینبار از زاویه‌ای دیگر و در قالب گیم به بررسی شخصیت این کاراکتر محبوب بپردازیم.

 

منبع:

سایت خبری بازی رایانه


لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

اگر به دنبال خرید لوازم یدکی برلیانس هستید این مقاله جامع به خوبی شما را راهنمایی می‌کند که لیست کامل لوازم یدکی برلیانس را دیده و در انتها به راحتی قطعه مورد نظر خود را یافته و به ساده‌ترین شکل ممکن سفارش و تهیه نمایید.

 

سر فصل‌های پست  مخفی کردن 

1 لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

1.1 لوازم یدکی برلیانس مدل H220

1.2 لوازم یدکی برلیانس مدل H230

1.3 لوازم یدکی برلیانس H320

1.4 لوازم یدکی برلیانس H330

2 راهنمای خرید آنلاین و حضوری

2.1 سوال: چگونه لوازم یدکی برلیانس را خریداری کنیم؟

2.2 سوال: قیمت‌ها لوازم یدکی مدل های مختلف برلیانس چند است؟

2.3 سوال: آیا لوازم یدکی از کیفیت بالایی برخوردار هستند و درجه 1 می‌باشند؟

2.4 سوال: نحوه ارسال لوازم یدکی به استان ها چگونه است؟

لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

شرکت بازرگانی عماد با افتخار اعلام می‌کند که به عنوان ارزان‌ترین عرضه کننده لوازم یدکی برلیانس و خودروهای وارداتی از چین لقب گرفته و می‌تواند در سریع‌ترین زمان ممکن نیازهای روز دارندگان ماشین‌های مدل اچ 220، اچ 230، اچ 320 و اچ 330 شرکت برلیانس را فراهم نماید.

شما مخاطبین عزیز در زیر می‌توانید لیست کاملی از لوازم و قطعات یدکی خودروهای برلیانس را مشاهده نمایید.

لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

  • لوازم یدکی برلیانس مدل H220

  1. استارت برلیانس H220
  2. اکسل عقب برلیانس H220
  3. اهرم ترمز دستی برلیانس H220
  4. آینه جلو برلیانس H220
  5. براکت سپر جلو برلیانس H220
  6. براکت سپر عقب برلیانس H220
  7. بوش طبق بزرگ برلیانس H220
  8. بوش طبق کوچک برلیانس H220
  9. پروژکتور جلو چپ برلیانس H220
  10. پلوس چپ برلیانس H220
  11. پیستون برلیانس H220
  12. ترموستات برلیانس H220
  13. توپی چرخ جلو برلیانس H220
  14. توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H220
  15. توری سپر جلو برلیانس H220
  16. جلو پنجره برلیانس H220
  17. چراغ جلو برلیانس H220
  18. چراغ عقب چپ برلیانس H220
  19. چشمی شیشه شور برلیانس H220
  20. درب موتور برلیانس H220
  21. درب جلو برلیانس H220
  22. دستگیره بیرونی جلو چپ برلیانس H220
  23. دستگیره داخلی جلو برلیانس H220
  24. دسته موتور بالا برلیانس H220
  25. دیاق سپر جلو برلیانس H220
  26. دیسک چرخ عقب برلیانس H220
  27. دیسک و صفحه برلیانس H220
  28. دینام برلیانس H220
  29. رادیتور آب برلیانس H220
  30. رادیتور بخاری برلیانس H220
  31. ریموت برلیانس H220
  32. ریموت قفل مرکزی برلیانس H220
  33. رینگ برلیانس H220
  34. رینگ پیستون برلیانس H220
  35. سپر عقب برلیانس H220
  36. سگدست عقب برلیانس H220
  37. سوپاپ دود و هوا برلیانس H220
  38. سیبک طبق جلو چپ برلیانس H220
  39. شبرنگ سپر عقب برلیانس H220
  40. شلگیر چلو چپ برلیانس H220
  41. شلگیر عقب برلیانس H220
  42. شمع موتور برلیانس H220
  43. طبق جلو راست برلیانس H220
  44. فیلتر بنزین برلیانس H220
  45. فیلتر روغن برلیانس H220
  46. قاب پروژکتور چپ و راست برلیانس H220
  47. کابل تعویض دنده برلیانس H220
  48. کاور ریموت برلیانس H220
  49. کمپرسور کولر برلیانس H220
  50. کمک فنر عقب برلیانس H220
  51. لاستیک چاکدار برلیانس H220
  52. لنت ترمز جلو برلیانس H220
  53. میل موج گیر برلیانس H220
  54. واترپمپ برلیانس H220
  55. واشر سرسیلندر برلیانس H220
  56. واشر گلویی برلیانس H220
  57. هواکش کامل برلیانس H220

استارت برلیانس H220

اکسل عقب برلیانس H220

اهرم ترمز دستی برلیانس H220

آینه جلو برلیانس H220

براکت سپر جلو برلیانس H220

براکت سپر عقب برلیانس H220

بوش طبق بزرگ برلیانس H220

بوش طبق کوچک برلیانس H220

پرژکتور جلو چپ برلیانس H220

پلوس چپ برلیانس H220

پیستون برلیانس H220

ترموستات برلیانس H220

توپی چرخ جلو برلیانس H220

توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H220

توری سپر جلو برلیانس H220

جلو پنجره برلیانس H220

چراغ جلو برلیانس H220

چراغ عقب چپ برلیانس H220

چشمی شیشه شور برلیانس H220

درب موتور برلیانس H220

لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

  • لوازم یدکی برلیانس مدل H230

  1. استارت برلیانس H230
  2. اکسل عقب برلیانس H230
  3. اهرم ترمز دستی برلیانس H230
  4. آینه جلو برلیانس H230
  5. براکت سپر جلو برلیانس H230
  6. براکت سپر عقب برلیانس H230
  7. بوش طبق بزرگ برلیانس H230
  8. بوش طبق کوچک برلیانس H230
  9. پروژکتور جلو چپ برلیانس H230
  10. پلوس چپ برلیانس H230
  11. پیستون برلیانس H230
  12. ترموستات برلیانس H230
  13. توپی چرخ جلو برلیانس H230
  14. توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H230
  15. توری سپر جلو برلیانس H230
  16. جلو پنجره برلیانس H230
  17. چراغ جلو برلیانس H230
  18. چراغ عقب چپ برلیانس H230
  19. چشمی شیشه شور برلیانس  H230
  20. درب موتور برلیانس H230
  21. درب جلو برلیانس H230
  22. دستگیره بیرونی جلو چپ برلیانس H230
  23. دستگیره داخلی جلو برلیانسH230
  24. دسته موتور بالا برلیانس H230
  25. دیاق سپر جلو برلیانس H230
  26. دیسک چرخ عقب برلیانس H230
  27. دیسک و صفحه برلیانس H230
  28. دینام برلیانس H230
  29. رادیتر آب برلیانس H230
  30. رادیتور بخاری برلیانس H230
  31. ریموت برلیانس H230
  32. ریموت قفل مرکزی برلیانس H230
  33. رینگ برلیانس H230
  34. رینگ پیستون برلیانس H230
  35. سپر عقب برلیانس H230
  36. سگدست جلو برلیانس H230
  37. سگدست عقب برلیانس H230
  38. سوپاپ دود و هوا برلیانس H230
  39. سیبک طبق جلو چپ برلیانس H230
  40. شبرنگ سپر عقب برلیانس H230
  41. شلگیر چلو چپ برلیانس H230
  42. شلگیر عقب برلیانس H230
  43. شمع موتور برلیانس H230
  44. طبق جلو راست برلیانس H230
  45. فیلتر بنزین برلیانس H230
  46. فیلتر روغن برلیانس H230
  47. قاب پروژکتور چپ و راست برلیانس H230
  48. کابل تعویض دنده برلیانس H230
  49. کاور ریموت برلیانس H230
  50. کمپرسور کولر برلیانس H230
  51. کمک فنر عقب برلیانس H230
  52. لاستیک چاکدار برلیانس H230
  53. لنت ترمز جلو برلیانس H230
  54. میل موج گیر برلیانس H230
  55. واترپمپ برلیانس H230
  56. واشر سرسیلندر برلیانس H230
  57. واشر گلویی برلیانس H230
  58. هواکش کامل برلیانس H230

هواکش کامل برلیانس H230

استارت برلیانس H230

اکسل عقب برلیانس H230

اهرم ترمز دستی برلیانس H230

آینه جلو برلیانس H230

براکت سپر جلو برلیانس H230

براکت سپر عقب برلیانس H230

بوش طبق بزرگ برلیانس H230

بوش طبق کوچک برلیانس H230

پرژکتور جلو چپ برلیانس H230

پلوس چپ برلیانس H230

پیستون برلیانس H230

ترموستات برلیانس H230

توپی چرخ جلو برلیانس H230

توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H230

توری سپر جلو برلیانس H230

جلو پنجره برلیانس H230

چراغ جلو برلیانس H230

چراغ عقب چپ برلیانس H230

چشمی شیشه شور برلیانس H230

لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

  • لوازم یدکی برلیانس H320

  1. بادگیر شیشه برلیانس H320
  2. اکسل عقب برلیانس H320
  3. آفتابگیر برلیانس H320
  4. آینه بغل چپ برلیانس H320
  5. آرم عقب برلیانس H320
  6. ایربگ سمت راست داشبورد برلیانس H320
  7. ایربگ روی فرمان برلیانس H320
  8. مه شکن برلیانس H320
  9. مجموعه کلید سانروف برلیانس H320
  10. مجموعه آرم برلیانس H320
  11. گلگیر جلو چپ برلیانس H320
  12. کمک فنر عقب برلیانس H320
  13. کمک فنر جلو برلیانس H320
  14. کفپوش برلیانس H320
  15. کروز کنترل برلیانس H320
  16. قفل زاپاس برلیانس H320
  17. قرقری (مفصل) برلیانس H320
  18. قاب روی موتور برلیانس H320
  19. قاب تسمه تایم برلیانس H320
  20. قاپ پروژکتور جلو چپ برلیانس H320
  21. فیلتر هوا برلیانس H320
  22. فنر لوله عقب برلیانس H320
  23. بوش طبق کوچک بریانس H320
  24. بوش طبق بزرگ برلیانس H320
  25. براکت سپر جلو برلیانس H320
  26. براکت سپر عقب برلیانس H320
  27. بوش طبق بزرگ برلیانس H320
  28. بوش طبق کوچک برلیانس H320
  29. پروژکتور جلو چپ برلیانس H320
  30. پلوس چپ برلیانس H320
  31. پیستون برلیانس H320
  32. ترموستات برلیانس H320
  33. توپی چرخ جلو برلیانس H320
  34. توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H320
  35. توری سپر جلو برلیانس H320
  36. جلو پنجره برلیانس H320
  37. جعبه فرمان برلیانس H320
  38. پاور سانروف برلیانس H320
  39. چراغ جلو راست برلیانس H320
  40. چراغ جلو چپ برلیانس H320
  41. چراغ عقب چپ برلیانس  H320
  42. چشمی شیشه شور برلیانس H320
  43. درب موتور برلیانس H320
  44. درب جلو راست برلیانس H320
  45. دستگیره درب داشبورد H320
  46. دستگیره داخلی جلو برلیانس H320
  47. دسته موتور بالا برلیانس H320
  48. دیاق سپر جلو برلیانس H320
  49. دیسک و صفحه برلیانس H320
  50. دینام برلیانس H320
  51. رادیتر آب برلیانس H320
  52. رادیتور بخاری برلیانس H320
  53. ریموت برلیانس H320
  54. ریموت قفل مرکزی برلیانس H320
  55. رینگ برلیانس H320
  56. رینگ پیستون برلیانس H320
  57. سپر عقب برلیانس H320
  58. سگدست جلو برلیانس H320
  59. سگدست عقب برلیانس H320
  60. سوپاپ دود و هوا برلیانس H320
  61. سیبک طبق جلو راست برلیانس H320
  62. سینی زیر موتور برلیانس H320
  63. سنسور دنده عقب برلیانس H320
  64. سپر جلو برلیانس H320
  65. زه سقف برلیانس H320
  66. زنجیر تایم برلیانس H320
  67. شبرنگ سپر عقب برلیانس H230
  68. شمع موتور برلیانس H320
  69. طبق جلو چپ برلیانس H320
  70. فیلتر بنزین برلیانس H320
  71. فیلتر روغن برلیانس H320

بادگیر شیشه برلیانس H320

آینه بغل چپ برلیانس H320

آفتابگیر برلیانس H320

آرم عقب برلیانس H320

ایربگ سمت راست داشبورد برلیانس H320

ایربگ روی فرمان برلیانس H320

اکسل عقب برلیانس H320

واتر پمپ برلیانس H320

میل موجگیر برلیانس H320

مه شکن برلیانس H320

مجموعه کلید سانروف فیلتر روغن برلیانس H320

مجموعه آرم برلیانس H320

گلگیر جلو چپ برلیانس H320

کمک فنر عقب برلیانس H320

کمک فنر جلو برلیانس H320

کمپرسور کولر برلیانس H320

کفپوش برلیانس H320

کروز کنترل برلیانس H320

قفل زاپاس برلیانس H320

قرقری (مفصل) فرمان برلیانس H320

لیست کامل لوازم یدکی برلیانس

  • لوازم یدکی برلیانس H330

    1. بادگیر شیشه برلیانس H330
    2. اکسل عقب برلیانس H320
    3. آفتابگیر برلیانس H330
    4. آینه بغل چپ برلیانس H330
    5. آرم عقب برلیانس H330
    6. ایربگ سمت راست داشبورد برلیانس H330
    7. ایربگ روی فرمان برلیانس H330
    8. مه شکن برلیانس H330
    9. مجموعه کلید سانروف برلیانس H330
    10. مجموعه آرم برلیانس H330
    11. گلگیر جلو چپ برلیانس H330
    12. کمک فنر عقب برلیانس H330
    13. کمک فنر جلو برلیانس H330
    14. کفپوش برلیانس H330
    15. کروز کنترل برلیانس H330
    16. قفل زاپاس برلیانس H330
    17. قرقری (مفصل) برلیانس H330
    18. قاب روی موتور برلیانس H330
    19. قاب تسمه تایم برلیانس H330
    20. قاپ پروژکتور جلو چپ برلیانس H330
    21. فیلتر هوا برلیانس H330
    22. فنر لوله عقب برلیانس H330
    23. بوش طبق کوچک بریانس H330
    24. بوش طبق بزرگ برلیانس H330
    25. براکت سپر جلو برلیانس H330
    26. براکت سپر عقب برلیانس H330
    27. بوش طبق بزرگ برلیانس H330
    28. بوش طبق کوچک برلیانس H330
    29. پروژکتور جلو چپ برلیانس H330
    30. پلوس چپ برلیانس H330
    31. پیستون برلیانس H330
    32. ترموستات برلیانس H330
    33. توپی چرخ جلو برلیانس H330
    34. توپی و بلبرینگ چرخ جلو برلیانس H330
    35. توری سپر جلو برلیانس H330
    36. جلو پنجره برلیانس H330
    37. جعبه فرمان برلیانس H330
    38. پاور سانروف برلیانس H330
    39. چراغ جلو راست برلیانس H330
    40. چراغ جلو چپ برلیانس H330
    41. چراغ عقب چپ برلیانس H330
    42. چشمی شیشه شور برلیانس H330
    43. درب موتور برلیانس H330
    44. درب جلو راست برلیانس H330
    45. دستگیره درب داشبورد H330
    46. دستگیره داخلی جلو برلیانس H330
    47. دسته موتور بالا برلیانس H330
    48. دیاق سپر جلو برلیانس H330
    49. دیسک و صفحه برلیانس H330
    50. دینام برلیانس H330
    51. رادیتر آب برلیانس H330
    52. رادیتور بخاری برلیانس H330
    53. ریموت برلیانس H330
    54. ریموت قفل مرکزی برلیانس H330
    55. رینگ برلیانس H330
    56. رینگ پیستون برلیانس H330
    57. سپر عقب برلیانس H330
    58. سگدست جلو برلیانس H330
    59. سگدست عقب برلیانس H330
    60. سوپاپ دود و هوا برلیانس H330
    61. سیبک طبق جلو راست برلیانس H330
    62. سینی زیر موتور برلیانس H330
    63. سنسور دنده عقب برلیانس H330
    64. سپر جلو برلیانس H330
    65. زه سقف برلیانس H330
    66. زنجیر تایم برلیانس H330
    67. شبرنگ سپر عقب برلیانس H330
    68. طبق جلو چپ برلیانس H330
    69. فیلتر بنزین برلیانس H330
    70. ، اچ روغن برلیانس H330

واتر پمپ برلیانس H330

میل موجگیر برلیانس H330

مه شکن برلیانس H330


آخرین مطالب

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها